ظَلَمْتُ نَفْسى وَ تَجَرَّاْتُ بِجَهْلى

حضرت على(ع) در اين بخش بعد از تقديس و تنزيه خداوند و بعد از تسبيح و حمد پروردگار مى‏گويد: خدايا، غير از تو خدايى نيست و تو از هر جهت پاك و منزّه و بى‏عيب هستى و در تو جز كمال و جمال چيزى نيست. تو جمال و كمال و بهاء خالص هستى و فروغ و جلوه و ظهور و تجلّى نور تو تمام جهان هستى را فراگرفته است؛ همان طورى كه در سوره‏ى نور مى‏فرمايد: «اَللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأرْضِ» سوره‏ى نور، آيه‏ى 35. نور آسمان دنيا و آسمان آخرت و آسمان جهان هستى مطلقاً از آن تواست، ولى خدايا، كوتاهى و قصور و ظلم به نفس خودم از آن من است. حضرت على(ع) با آن بينش عميق و با آن ترازوى دقيقى كه دارد متن واقعيّت را كه عبارت از ذات و صفات و افعال خدايى است با وجود انسان كه سراپا جهل و ظلمات است مقايسه مى‏كند و مى‏گويد: «ظَلَمْتُ نَفْسِى وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلى»؛ خدايا من به خودم ظلم كرده‏ام. انسان‏ها دائماً به خود و به خدا و به ديگران ظلم مى‏كنند. انبيا و اوليا هرگز به خدا و به ديگران هيچ ظلمى و ستمى نكرده‏اند و به معناى ديگر مخالفت با امر مولوى خداوند ننموده‏اند. ولى ظلم بر نفس ريشه‏ى قرآنى دارد كه انبياء و اولياء آن را به خودشان نسبت داده‏ اند.

 حضرت على(ع) نيز در اين جا مى‏گويد: «ظَلَمْتُ نَفْسى»؛ خدايا من به خودم ظلم كرده‏ام. اين حقيقت ريشه‏ى قرآنى دارد. خداوند در سوره‏ى اعراف از قول آدم و حوّا مى‏فرمايد:

 «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكوُنَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ»سوره‏ى اعراف، آيه‏ى 23.

 آدم و حوّا بعد از خلقت كه چشم باز كردند و خود را در نعم پروردگار ديدند، خداوند آن‏ها را راهنمايى و ارشاد كرد و فرمود: در اين جا فشار و گرسنگى و تشنگى و تضادّ و كشمكش نيست؛ اين جا سرشار از تعادل و نعمت و خوشى است. شما فقط به اين درخت خاصّ نزديك نشويد. اگر نزديك اين درخت بشويد به خودتان ستم كرده و خود را به زحمت انداخته‏ايد؛ زيرا در فطرت شما چيزى وجود دارد كه باعث مى‏شود كه به خودتان ظلم كنيد و در نتيجه به زحمت بيافتيد. ولى چون در خلقت و سرشت آدم و حوّا مبدأ ظلم بود، فلذا ابليس از آن طريق آن‏ها را وسوسه كرد و آن دو از آن درخت نهى شده خوردند و به زحمت افتادند. يعنى آن خوردنى در معده و روده و در مثانه‏ى آنها جذب شد و اين زحمت بايستى در عالم طبيعت دفع مى‏شد. آدم و حوّا اين ظلم را به خودشان كردند نه بر خدا و نه بر ديگران، و اين باعث شدكه از بهشت سقوط كنند و در عالم طبيعت سكنى گزينند. نهى خداوند در اينجا نهى ارشادى بود نه نهى مولوى؛ زيرا نهى مولوى زمانى است كه انسان در دنيا و عالم اختيار باشد و دين و تكليف به وسيله‏ى انبيا از جانب خداوند بر او عرضه شود و تكليف فقط در زندگى دنيوى قابل تصوير است. در بهشت نه مكروه هست و نه مستحب و نه حرام. پس نهى الهى، نهى مولوى نبود و اطاعت كردن در بهشت معنا ندارد. پس چرا خداوند نهى فرموده است؟ اين نهى خداوند فقط براى راهنمايى و براى ارشاد آدم و حوّا بوده است، فرمود: اگر خلاف اين ارشاد و راهنمايى عمل بكنيد «لِتَشْقِى» به زحمت مى‏افتيد و به خودتان ظلم كرده‏ايد. مثلاً دانش آموزى كه در اثر جهل و نادانى درس نمى‏خواند و از همكلاسانش عقب مى‏افتد، خودش را به زحمت مى‏اندازد و يا در منزل كسى به يك كودك مى‏گويد به آن چراغ دست نزن. زيرا مى‏سوزى. ولى آن كودك در اثر غفلت و نادانى به آن چراغ دست مى‏زند و دست و صورتش مى‏سوزد. اين چنين كودكى به نفس خود ظلم و ستم كرده است، يعنى او را راهنمايى كرده‏اند ولى او عمل نكرده است و در نتيجه ضررش را خودش برده است. و يا به يك مريض مى‏گويند اين دارو را بخور تا شفا يابى ولى او دارو را نمى‏خورد و در نتيجه بيماريش خوب نمى‏شود و به درد و رنج مى‏افتد.

 اين‏ها نمونه‏هايى است كه انسان به نفس خود ظلم مى‏كند و خودش، خودش را به ضرر مى‏اندازد. گاهى انسان در خصوص كمالات معنوى و زندگى آخرت موجبات زحمت خود را فراهم مى‏كند و خود را از آن كمالات محروم مى‏كند. پس حضرت آدم و حوّا معصيت نكردند؛ زيرا در بهشت مسأله‏ى تكليف نبود؛ چون نه امرى بود و نه نهيى و نه مخالفت بود. زيرا مخالفت با امر و نهى مولوى نكرده بودند، جزاى بد هم نداشتند فقط در اثر غفلت از امر ارشادى خداوند خودشان را از نعمت‏هاى بهشتى محروم كردند.

 خلاصه‏ى كلام اين كه دامن انبيا و اوليا از هر نوع معصيتى پاك و مبرّا است و هيچ يك از آن بزرگواران به خدا و به ديگران ظلم نكرده‏اند. ولى ظلم به خود را كه از قصور ذاتى و سرشت انسان نشأت مى‏گيرد به خودشان نسبت داده‏اند و اين حقيقت هم ريشه‏ى قرآنى و هم ريشه‏ى سرشتى و ذاتى انسانى دارد. پس انسان از زمان‏هاى گذشته در اثر جهل و نادانى به خود ستم كرده است يعنى خير و شرّ خودش را تشخيص نداده و خود را به زحمت انداخته است.

كدام انسان است كه به خودش ستم نكرده باشد و در اثر جهل و نادانى خودش را از سعادت دنيا و آخرت محروم نكرده باشد؟ در قرآن آيه‏ى ديگرى در آخر سوره‏ى احزاب هست كه مى‏فرمايد:« اِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً» سوره‏ى احزاب، آيه‏ى 72  اين آيه‏ى شريفه نيز اين حقيقت را بيان مى‏كند كه در بنياد انسان جهل و ظلم هست و تنها راه نجات انسان از اين دو خصيصه اين است كه انسان سرشت و ذات خودش را بشناسد و در رفع و كم كردن اين دو خصيصه بكوشد تا ذات انسان متّصف به علم و عدل شود و به سعادت برسد. اگر انسان به سعادت برسد تحت «ولايت الهى» قرار مى‏گيرد و كمالات و صفات »عبوديّت« در او حاصل مى‏شود كه نتيجه‏ى آن علم و ايمان به خداوند و نيز انجام عمل صالح است. با اين وسيله فروغ انسانى كه همان «توحيد» است از اندرون او ساطع مى‏شود و اگر اين دو خصيصه را از خود كنار نزند از اندرون او ظلم و جهل تراوش مى‏كند.

حضرت على(ع) مى‏گويد: خدايا، من در اثر كمى معرفت به كمال و جمال حقيقت، جرأت پيدا كرده‏ام كه بلامانع به خودم ظلم نمايم و در برابر تو آن طور كه شايسته‏ى تو است اداى عبوديّت نكنم و كارهايى انجام داده‏ام كه مرا به مشقّت انداخته است. عزيزان، توجّه كنيد كه ائمّه عليهم السلام على رغم وسعت وجودى كه داشتند، بالاخره انسان بودند و انسان، سنگ و آهن نيست بلكه موجودى زنده و متفكّر است. على(ع) در عين حال كه مولاى موحّدين بود ولى موجودى اجتماعى و طبيعى بود. گاهى مى‏شد كه على(ع) در مورد مسائل اجتماعى تصميم مى‏گرفتند و در مقابل آن بزرگوار معاويه نيز نقشه مى‏كشيد، حال اين تصميم على(ع) و نقشه‏ى معاويه در جامعه چه بازتابى ايجاد كند، اين در دست على(ع) نبود و بى‏اطّلاع هم بود و فقط كار خودش را كه مى‏دانست انجام مى‏داد و يا امام حسين(ع) تصميم گرفت كه بايزيد بيعت نكند ولى بقيّه‏ى جريان‏ها در دست امام حسين (ع) نبود. وقتى كه در بين راه به شاعرى برخورد كردند، فرمود: اهل كوفه را چگونه ديدى؟ او جواب داد، دل‏هاى اهل كوفه با تو بود ولى شمشيرهايشان را نيز عليه تو كشيده‏اند! يعنى در قلب با تو ولى در عمل عليه تو هستند! وليكن قضا چه طور باشد و حوادث چگونه جريان بيابد، پس ائمّه عليهم السّلام به وظايف الهى خودشان عمل مى‏كردند و تسليم قضا و قدر الهى بودند

 

 

 

جستجوی پیشرفته

اوقات شرعی



آمار بازدید

امروز
دیروز
بازدید این هفته
بازدید آخرین هفته
بازدید این ماه
بازدید ماه گذشته
کل بازدید
1686
3101
9492
9838
40283
46115
2768983

پیش بینی بازدید امروز
2184


IP شما:3.133.144.197