کتابی وجود دارد به نام تاریخ قم که این کتاب قبل از مرحوم مجلسی در اوایل غیبت کبری نوسته شده است.آن کتاب حدیثی از امام صادق(ع) نقل می کند که آن حدیث یکی از علائم ظهور است .در آن می فرماید : علم مانند مار در کوفه ، که منظور نجف است ، به زیر زمین می رود و محو می شود و سر از شهری درمی آورد که نامش " قم " است .بعد می فرماید : قم حرم اهل بیت است و علم از قم به سایر بلاد منتشر می شود و مردم از حقایق دینی و علمی آگاه می شوند که سابقاً از آن آگاهی نداشته اند. « منه تنتشر العلم لسائر البلدان حتی المخدرات » علم اسلامی به برکت قم به تمام بلاد منتشر می شود. حتی خانم ها و بانوان با حفظ حجاب و پوشش خود در علوم اسلامی ماهر می شوند . این را کتاب بحارالانوار از کتاب تارخ قم نقل می کند و کتاب تاریخ قم خیلی پیشتر از کتاب بحارالانوار نوشته شده و همین روایات باعث شده که حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم از اراک به قم می آمده . جریان این چنین بوده که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم از نجف به اراک می آید . اراک هم دارای مدرسه بوده و هم در آن طلبه وجود داشته است.بعد از مدتی حاج شیخ عبدالکریم حائری برای زیارت از اراک به قم می آید . در قم عالمی به نام شیخ ابوالقاسم قمی که فوق العاده مرد با خدا و مرد با تقوائی بوده است، علمای قم را جمغ می کند و آن ها از حاج شیخ عبدالکریم درخواست می کنند و به او می گویند که شما جهت تشکیل حوزه در اینجا از اراک به قم بیایید.شیخ عبدالکریم در جواب آنها می گوید که من در اراک ماندنی شده ام و در ثانی اگر به قم بیایم برای علمای قم ایجاد مزاحمت می کنم . شیخ ابوالقاسم قمی همین حدیث امام صادق (ع) را که گفتم برای حاج شیخ عبدالکریم می خواند و می پرسد که آیا این حدیث را قبول دارید؟حاج شیخ می گویند که بلی قبول دارم .شیخ ابوالقایم می گوید:پس اگر این حدیث را قبول دارید به قم نقل مکان کنید تا این برکت به دست شما پایه گذاری شود و اولین مرکز نشر علم در اینجا با همت شما تاسیس شود.حاجی شیخ عبدالکریم باز هم بی میل می شود.مرحوم حاج شیخ ابولقاسم اصرار می کنند . آقای حاج شیخ عبدالکریم قرآن می خواهد تا استخاره کند . حاج شیخ عبدالکریم استخاره می کند در اول آیه چنین می آید : " واتونی باهلکم اجمعین " آیه اشاره به جریان حضرت یوسف (ع) دارد که حضرت یوسف (ع) به برادرانش می گوید بروید و همه اهل بیت تان را جمع کنید و همگی به طرف من بیایید.آقا شیخ ابوالقاسم می گوید که آیه خیلی روشن است ، آیا بازهم شک دارید ؟ مرحوم حاج شیخ عبدالکریم قبول می کند و هرچه در اراک داشته جمع می کند و به شهر قم می آید.و حوزه علمیه را تاسیس می کند.آقا شیخ ابوالقاسم هم مرد بزرگواری بودند و به اندازه ای ایثار می کند که محل اقامه نماز جماعت خودش را که در صحن بوده به حاج شیخ عبدالکریم می دهد و خودش هم بر او اقتداء می کند و به حاج شیخ عبدالکریم می گوید : تو هم از حیث علم و عقل و هم از نظر مدیریت از من قوی تر هستی و تو موسس حوزه ی قم هستی و خودش مرتباً به نماز حاج شیخ عبدالکریم حاضر می شود. اما حاج شیخ عبدالکریم از این موضوع ناراحت بوده فلذا تصمیم می گیرند که جای دیگری برای آقا شیخ ابوالقاسم قمی تهیه کنند ولی حاج شیخ عبدالکریم خودش در صحن می ماند و آن گذشت و ایثار و عظمت مرحوم حاج شیخ ابولقاسم قمی باعث می شود که حاج شیخ عبدالکریم حائری حوزه ی قم را تاسیس کند.
------------------------------------------------------