امام حسين(ع) قاطعانه بيعت با يزيد را قبول نكرد.
يزيد بعد از رسيدن به حكومت به استاندار مدينه نامه نوشت و به او دستور داد از چهار نفر براي او بيعت بگيرد. آن چهار نفر حسينبنعلي(ع)، عبداللهبنزبير، عبداللهبنعمر، و عبدالرحمنبنابيبكر بودند. يزيد در اين نامه به وليدبنعتبه كه استاندارد مدينه بود نوشت که هر كدام از آنها با من بيعت كرد و مرا خليفه و اميرالمؤمنين شناخت او را رها كن و هر كدام از آنها كه با من بيعت نكرد او را بكش و سرش را بفرست. ابن زبير به امام حسين(ع) گفت: «اي فرزند علي(ع) تو در رابطه با بيعت يزيد چه خواهي كرد»؟ امام حسين(ع) فرمود: «من هرگز با او بيعت نخواهم كرد. زيرا پس از برادرم امام حسن(ع) ولايت امر با من است».
امام حسين(ع) قاطعانه بيعت با يزيد را قبول نكرد، ولی آن سه نفر مدينه را ترك و يا فرار كردند. بعضي هم ساكت ماندند و تظاهر به بيعت كردند. شخصيّت، نورانيّت و ارتباط غيبي كه امام حسين(ع) داشت هرگز اجازه نميداد كه با يزيد بيعت كند. بهطوریکه آن حضرت در روز عاشورا فرمود: «أَبَى اللَّهُ ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ جُدُودٌ طَهُرَتْ وَ حُجُورٌ طَابَتْ».[1] توحيد خاص امام حسين(ع) به خدا، رسولالله(ص) و مؤمناني كه در اطراف آن حضرت هستند و دامن پاكي كه ایشان در آن بزرگ شده است، اجازه نميدهند كه آن حضرت با يزيد بيعت كند.
حاكم مدينه امام حسين(ع)را احضار كرد. آن حضرت هجده نفر از جوانان بنیهاشم را همراه خود برد. آنها بيرون از دروازهي عمارت حاكم مدينه ايستادند. امام حسين(ع) به آنها فرمود: «اگر صداي من بلند شد، بلافاصله داخل عمارت شويد و نگذاريد كه خون من بيجا ريخته شود». آن بزرگوار وارد عمارت شد و مشاهده فرمود كه مروانبنحكم و وليدبنعتبه با هم هستند. امام حسين(ع) سلام كرد و نشست. حاكم گفت: «معاويه وفات كرده است و اين نامهي يزيد است، من شما را خواستم تا با يزيد بيعت كنيد». امام حسين(ع) در پاسخش فرمود: «که اين امری مهم است و بايد دراینباره فكر كنم و بعد به شما جواب بدهم». مروانبنحكم به حاكم مدينه گفت که اجازه ندهد که آن حضرت از عمارت خارج شود. چراکه اگر خارج شود، بر عليه يزيد و حاکم شورش خواهد كرد و ديگر نميتوانند بر ایشان دست یابند. امام حسين(ع) ناراحت شد و از جايش برخاست و با صداي بلند فرمود: «آيا شما مرا به بيعت كردن الزام ميكنيد یا آن را به من پيشنهاد ميكنيد»؟ وقتي كه صداي امام حسين(ع) به گوش جوانان بنیهاشم رسيد، آنها به داخل عمارت آمدند و وارد تالار شدند. حاكم نتوانست كاري انجام دهد. آن حضرت به همراهي جوانان بنیهاشم به منزلش بازگشت.
امام حسين(ع) ميدانست كه حاکم در جلسهي دوم مأموران مسلّح زيادي جمع خواهد كرد و آن حضرت را بی سر و صدا شهيد خواهند نمود. فلذا آن حضرت همهی خاندان، خويشان و شيعيان واقعي را از اين توطئه آگاه كرد. آن حضرت همان شب تصميم گرفت كه به قصد حج از مدينه خارج شود. ایشان جمعيتی متشکل از اقوام نزديك و خاندان خودش را همراه خود كرد و شبانه از مدينه خارج شد. صبحگاه حاکم مطلع شد كه امام حسين(ع) از مدينه خارج شده است و ديگر نتوانست كاري كند. خبر بيعت نكردن آن حضرت با يزيد در مدينه منتشر شد، زيرا هنگام خارج شدن از مدينه مردم از امام حسين(ع) سؤال ميكردند كه به كجا ميرود؟ آن حضرت در پاسخ ميفرمود که يزيد از ایشان بيعت ميخواهد و آن حضرت هم با شخص فاجري چون او بيعت نخواهد كرد.
امام حسين(ع) وارد مكه شد. مكه در ايام حج محل اجتماع شخصیتهای ممالك اسلامي است. افراد از دور و نزديك به آنجا آمده بودند. همهشان شنيدند و دانستند كه يزيد از امام حسين(ع) بيعت خواسته و آن حضرت بيعت نكرده است و همين جريان بيعت نكردن با يزيد باعث شده است كه ایشان با خاندان و شیعیان به مكه آمده است. دولت وقت نتوانست كاري انجام دهد، فلذا دستاندرکاران حکومتی توطئهچینی مخصوصي كردند. توطئه این بود که عدهای از مأموران لباس احرام بپوشند و اسلحهي خود را زير لباسشان پنهان كنند و در روز طواف يا رمي جمرات و يا سعي بين صفا و مروه امام حسين(ع) را ترور كنند. و اگر آن حضرت فریاد كند و مردم را خبر نماید، اوّلین كسي كه زير پا ميماند خود ایشان خواهد بود.
اين دومين توطئهای بود كه بر عليه امام حسين(ع) انجام دادند. افراد مطّلع آن حضرت را از اين توطئه آگاه كردند. امام حسين(ع) برای خنثی کردن این توطئه از يك دستور شرعي اطاعت كرد و آن اين بود كه اگر بعد از بستن احرام خطري راجع به جان، مال و آبرو برای محرِم پيش بیاید، ميتواند نيت حج تمتع را به عمره تبديل كند و بعد از عمل عمره از مكه خارج شود. امام حسين(ع)خانهي خدا را طواف كرد و سعي ميان صفا و مروه را انجام داد و از احرام بيرون آمد. امام حسين(ع) چون خواست رهسپار عراق شود، به سخن ايستاد و فرمود: «... مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ...».[2] یعنی: «هر كس حاضر است در راه اين قيام مقدّس خون خويش را نثار كند، و آماده ملاقات با خداست، با ما حركت كند، چه من صبحگاهان- ان شاء اللَّه- به راه خواهم افتاد».
برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب جاودانگي امام حسين (ع) (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود.
[1]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، جلد 45، صفحهی 83.
[2]- فرهنگ جامع سخنان امام حسين7، علی مویدی، صفحهي 370.