هدف امام حسين(ع) در اين سفر طولاني و مشقتبار اين بود كه دين اسلام و جامعهي مسلمين را نجات دهد و باعث رواج تفكر اسلامي در ميان مسلمانان شود ولی متأسفانه آن حضرت در كوتاه مدت به اين هدف خود نرسيد، آن حضرت و یارانش در روز عاشورا شهيد و اهلبیت ایشان به اسارت گرفته شدند. ولی در بلند مدت امام حسين(ع) ابدیت یافت و جاودانه شد. جاودانه شدن امام حسين(ع) نشان میدهد كه آن حضرت واقعاً مردی واقعبین و حقیقتشناس بوده است. آن حضرت هرگز هیاهو و جنجال به راه نينداخته و وعدهي ثواب و بهشت به اطرافيان خود نداده است. حتي تا شب عاشورا از شهادت خاندان و یاران تعريف و تمجيد نكرده است، بلكه به آنان فرموده است که خود ميتواند به تنهايي از عهدهي جمعیت کثیر دشمن برآید و از آنان خواسته است تا صحرا را ترک کنند. امام حسين(ع) به قوانين خاصي که ايجاد كرده بود، پایبند بود و همراهانش را با قوانین و برنامههاي منظم اداره ميكرد. نيز آن حضرت ميدانست كه اگر انسان به قوانين خداوند بصير باشد و هدفهاي خودش را با قوانين اين عالم منطبق كند، به هدفش نائل ميشود.
امام حسين(ع) دو هدف عمده را تعقيب ميكرد. اولين هدفش اين بود كه خاندان بنیامیه را از دامن اسلام و مملكت اسلامي آن روز کنار بگذارد، چرا که اگر آنها باقی ميماندند، حتي نامی از پيامبر(ص) نميماند. به جاي نام پيامبر(ص) معاویه و ابوسفيان ميماندند و اسلام گسترش نمييافت. هدف دوم امام حسين(ع) اين بود كه خود و يارانش مسألهی مرگ را براي مسلمانان حل كنند و آيندگان در جامعه اسلامي بدانند كه مسلمان بايد در راه بقای اسلام از همهچیز خود حتي جانش بگذرد. منطق امام حسين(ع) این بود که ایشان مرگ را براي خود سعادت و زندگي با ظالمان را ننگ و عار ميدانست. آن حضرت ميخواست به جهان غيب، برزخ و بالاتر از برزخ، همان جا كه از آن نشأتگرفته و با آن آشنا بود، بازگردد. ایشان بارها میفرمود كه به حيات دنيوي علاقهاي ندارد.
هم امام حسين(ع) اين گونه بود و هم آن جمعيت اندكي که در اطراف آن حضرت جمع شده بودند، اینگونه بودند. افراد جوان مانند علیاکبر و قاسم، افراد مسن مانند حبيببنمظاهر و افراد میانسال همچون زهيربنقين همه این گونه بودند. در جمعيت امام حسين(ع) ، همه نوع افراد، چه مردان و چه زنان در راه حق و حقيقت نهايت جانفشانی را كردند. آنان تسليم نظام اين عالم بودند و به طور کامل به وظيفهي خودشان عمل كردند؛ زيرا همه آنها به اين نكته متوجه بودند كه اين عالم با نظم و ترتيب اداره ميشود و هر انسانی که بخواهد موفق شود، بايد تسلیم قوانين منظم اين عالم باشد.
يكي از علل جاودانگی امام حسين(ع) منظم و بابرنامه بودن ایشان بود. در همين عالم ماده هرجومرج و بینظمی وجود ندارد. اگر در عالم طبیعت بینظمی و هرجومرج وجود داشت، زمين زیر پايمان لرزان ميشد، جاذبهي خورشيد ساير كرات را به خود جذب ميكرد. در آن صورت براي انسانها، حيوانات و نباتات در روي زمين حياتي باقی نميماند و آنها از بين میرفتند. خداوند در قرآن مجيد در مورد منظم و مسخر بودن اين جهان به انسان ميفرمايد: « وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ...».[1] یعنی: و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد. آيا تا به حال ديده شده است كه وقتي كشاورزان زمين را شخم ميزنند، زمين تسليم آنها نباشد و وسايل و ابزار كشاورزي آنان را به كام خود بكشد؟ اینطور نیست و خداوند نیز همین حقيقت را بيان ميكند كه زمين به انسانها تسليم است. علاوه بر زمين ساير موجودات مانند چهارپایان نیز به آدمیان تسلیم هستند. معادن، درياها و اقيانوسها مسخر انسانهايند. خداوند اينها را برای انسانها مسخر نموده است. آيا انسانها نمينگرند كه طلوع و غروب خورشيد و ماه چگونه منظم است؟ آفتاب در وقت معينی طلوع و در وقت معيني نیز غروب ميكند. نور و حرارت آن در موجودات زمين اثر ميكند، آنها را پرورش میدهد و بعد از چند ساعتي غروب ميكند تا انسانها و ساير حيوانات استراحت كنند. اين آيه در سورهي انعام است: «... وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا ...».[2] یعنی: خداوند شب را براي آسایش مقرر داشته است. پس اين عالم مرتب و منظم است و همين نظم باعث شده است كه عوامل حيات در آن پيدا شود و انسانها و موجودات زنده بتوانند بر روي زمين زندگي كنند.
آيهي ديگري در مورد مسخر بودن آسمان و زمين به انسان در سورهي الرحمن هست كه خداوند ميفرمايد: « يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ».[3] یعنی: اى گروه جنّ و انس، اگر مىتوانيد از كرانههاى آسمانها و زمين به بيرون رخنه كنيد، پس رخنه كنيد. [ولى] جز با [به دست آوردن] تسلّطى رخنه نمىكنيد. خداوند در سورهي ملك ميفرمايد: « الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِيرٌ».[4] یعنی: خدائي كه هفتآسمان بلند را به طبقاتي منظم بيافريد و تو هيچ در نظم خداي رحمان بینظمی و نقصان نخواهي يافت. بارها به ديدهي عقل در نظام محكم آفرينش بنگر آيا سستي و خلل در آن توانائي يافت؟ و نيز خداوند در سورهي صافات ميفرمايد: إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ ».[5] یعنی: ما نزدیکترین آسمان را به نور ستارگان بياراستيم. پس همهی قوانين موجود در زمين و همهی نظامات موجود در آسمانها منظم و مرتب اجرا و اداره میشوند.
انسان باید مانند جهان خلقت به طور منظم زندگی کند. زيرا نظم مطابق با خلقت جهان و فطرت انسان است. اگر انسان بخواهد به سعادت نهایي نایل شود، باید حتماً از راه اراده و اختيار حالت فردي و اجتماعيش را منظم اداره كند. علي(ع) در وصیتنامهای ميفرمايد: « أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وُلْدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ...».[6] یعنی: شما [حسن و حسین علیهم السلام] و تمامی فرزندانم و خانوادهام و به هر که وصیت من به او برسد، همه را به تقوای الهی و نظم در کارهایتان وصیت و سفارش میکنم. امام اول ما، علی:، از جامعهي تشيع ميخواهد كه در حيات و زندگي اين عالم منظم باشند. انطباق انسان منظم با نظام خلقت دليل موفقيت اوست. نظام خلقت در روش خودش موفق است. اگر انسان نيز منظم باشد، قطعاً موفق میگردد. اگر كسي تاريخ و همهی جريانات زندگي امام حسين(ع) را با اين ديد مطالعه كند، درمييابد كه پيشرفت آن حضرت مرهون نظم داشتن در كارهايش بوده است. آن حضرت با امكانات كم قدمبهقدم پيشرفت ميكرد و در هر قدمش خطابهاي با برهان و حجت بيان ميفرمود.
حاكم مدينه ميخواست امام حسين(ع) را در اطاق خلوت ترور و آن حضرت را بدون سر و صدا شهيد كند. در آن صورت شهادت آن بزرگوار به فراموشی سپرده ميشد و دولت بنیامیه فرصت مییافت كه با مبلغان حکومتی، قواي نظامي و تبليغاتش فكر مسلمانان سادهي آن روز را منحرف كند. امام حسين(ع) با سياست و تدبير خاصي مدينه را ترك كرد و به طرف مكه آمد. تمام حاجيان از اقصی نقاط ممالك اسلامي به حج آمده بودند. آن حضرت در ایام حج بهرههایي به نفع اهداف خودش برداشت کرد. همهی حاجيان دانستند كه يزيد ميخواهد به زور از امام حسين(ع) بيعت بگيرد و آن حضرت با او بيعت نمیکند. امام حسين(ع) حج تمتع را به عمره تبديل كرد و از مكه و عرفات خارج شد. اين مسأله غوغایي در مكه ايجاد كرد كه چرا امام حسين(ع) از احرام خارج شد. همهي حاجيان دانستند كه حتماً ضرر جاني و يا مالي براي آن بزرگوار پيش آمده است و مأموران دولت بنیامیه قصد داشتهاند كه امام حسين(ع) را ترور كنند، به همین خاطر ایشان ضرورتاً از مكه خارج شده است. حاجيان اين جریان را بعد از برگشتن به وطنشان براي ديگران نقل كردند.
جريان ديگري كه امام حسين(ع) از آن به خوبي بهرهبرداری كرد، اين بود كه اهل كوفه بدون در نظر گرفتن جوانب امر تصميمی عجولانه گرفتند و آن حضرت را به کوفه دعوت کردند. اهل کوفه نامهها، پيامها و قاصدان پیاپی به سوی آن بزرگوار ارسال كردند و از آن حضرت درخواست نمودند كه به کوفه برود و حكومت اسلامي بر مبناي سنت پيامبر(ص) و علي(ع) ايجاد كند. امام حسين(ع) تمام آن نامهها را نگهداشت و هر جا كه سؤال ميشد که به كجا تشريف ميبرد، آن حضرت نامههای زیاد اهل کوفه را به آنها نشان میداد. امام حسين(ع) در تمام منازل راه خطبه ميخواند و اهداف خودش را با بيانات بلیغ به همه بیان ميفرمود.
هنگامی که امام حسين(ع) با حربنيزيد رياحي برخورد كرد، حر نگذاشت که حضرت به كوفه برود. امام حسين(ع) به حر فرمود: مرا آزاد بگذار كه من به مكه بازگردم، ولی حر نپذیرفت. آن حضرت فرمود: به مدينه بازمیگردم، حر بازهم نپذیرفت.آن بزرگوار فرمود: میروم و در مکانی غريب و دور از وطن زندگي ميكنم، باز حر نپذیرفت. آقا فرمود: ميروم در مرز مملكت اسلامي و در دهكدهاي دور از وطن زندگي ميكنم، باز حر نپذیرفت و به امام(ع) گفت که بايد از عبیدالله بن زياد كسب تكليف كند. عبیداللهبنزياد به حر نامه نوشت که حسينبنعلي شكاري است كه به دام افتاده است و نباید رها شود و نیز نوشته بود که يا بايد عبیدالله آن حضرت را نزد يزيد بفرستد تا با يزيد بيعت كند و یا باید جنگ کند تا كشته شود.
امام حسين(ع) بدون ترس و واهمه و با شجاعت و شهامت به حركت خود ادامه داد تا اينكه آن حضرت و همراهانش را به كربلا آوردند و نگذاشتند که حركت كند. وقتي امام حسين(ع) را در آنجا متوقف كردند، آن حضرت فرمود نام اين صحرا چيست؟ گفتند: اينجا كربلاست. آقا فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ».[7] یعنی: خدایا از مشقت و بلا به تو پناه میبرم. امام حسين(ع) لغت بسيط كربلا را به لغتی مركب تبديل كرد، بدینوسیله مستمعين شنيدند كه آن حضرت از مشقت و بلا خبر ميدهد و به خدا پناه ميبرد.
امام حسين(ع) زماني كه از مدينه به طرف مكه حركت ميكرد، ابن عباس که پسرعموی آن حضرت بود، از غیرعادی بودن جريان و وضع سياسي كشور و همینطور خطرناك بودن تفكر يزید خبر داد و توصیه کرد که آن حضرت خانمها را به همراه خود نبرد. امام حسين(ع) آينده را براي ابن عباس تحليل نكرد، زيرا نميخواست که كسي از برنامههاي دقيق و منظم آن حضرت آگاه شود و به همين علت بود كه فرمود: من در شب گذشته جدم رسولالله(ص) را در خواب ديدم که فرمود: خداوند اینچنین خواسته است که تو به كوفه بروي و امر كرد كه اهلبیت را با خود ببرم. ابن عباس، من از امر و ارشاد جدم نميتوانم سرپيچي كنم. ابن عباس در برابر اين سخنان امام حسين(ع) ديگر نتوانست چيزي بگويد.
آن حضرت اهلبیت را به همراه خود برد و معنای فرمايش رسولالله(ص) و امام حسين(ع) بعداً روشن شد كه همين خانمها و اهلبیت بودند که تمام دروغپردازیها و تبليغات بنیامیه را خنثي كردند و اهداف متعالي امام حسين(ع) را بيان نمودند. اگر خانمها نبودند، بنیامیه با تبليغات دروغین خود شهادت امام حسين(ع) را به فراموشي ميسپرد. امام زینالعابدین(ع) و حضرت زينب ستمگري خاندان بنیامیه و يزيد را افشاء كردند و از مظلوميت و حقانيت امام حسين(ع) بهرهبرداری بسیاری کردند. اهل بیت امام حسین(ع) چشمها را پر از اشك و قلبها را پر از غصه و اندوه نمودند و در نتیجهی افشاگری آنان بود که پس از گذشت اندك زماني از جريان كربلا، توابين كوفه به رهبري مختار ثقفي بر علیه بنیامیه قيام كردند. مختار ثقفي تمام سران و طرفدارانِ بنیامیه و يزيد را به قتل رساند. باطن پليد بنیامیه براي همه روشن شد، يزيد مورد لعن و نفرين همهکس قرار گرفت و حكومت بنیامیه مورد تاختوتاز واقع شد.
امام زينالعابدين(ع) ستمهاي خاندان بنیامیه را در قالب دعا بيان نمود. آن حضرت با خواندن دعاي توابين راه و رسم توبه را به همه ياد داد. امام زينالعابدين(ع) دعای شاكرين خواند و به مسلمانها فهماند كه خانوادهي آن حضرت به اندازهي به نظام خلقت خوشبيناند كه خداوند را سپاس ميدارند. امام سجاد(ع) حقایق را در قالب دعا بیان میفرمود تا مردم بدانند كه ائمه: و اهل بیت از خداوند گلهاي ندارند، بلكه گلهي آنان از ستمگران، ظالمان و خاندان بنیامیه است. پس امام زینالعابدین(ع) آرام نشده بود، بلكه برنامهاي معقول را روش خود ساخته بود تا پايههاي حكومت بنیامیه را سست و لرزان کند. پس عملكرد امام حسين(ع) و يارانش و نيز عملكرد امام سجاد(ع) و اهلبیت: بر مبناي نظم، صبر و حوصله بود و همين باعث جاودانگي امام حسين(ع) شد. همهي خاندان امام حسين(ع) نظم، انضباط و برخوردهاي انساني را از آن حضرت ياد گرفته بودند و همهی آن بزرگواران صاحب شخصیت انساني و الهي بودند، آن چنان نظم خانوادگی که در هيچ جاي دنيا دیده نشده است. شاهد عرض بنده اين است كه وقتي شب عاشورا فرارسید، امام حسين(ع) شب عاشورا را براي مناجات با خداوند از دشمن مهلت گرفت و همهشان تا سپيده دم با خداوند راز و نياز كردند.
بعضي از جوانان عزيز از من سؤال ميكنند که انسان چگونه به خداوند تقرب مييابد. امام حسين(ع) در شب عاشورا راه خداشناسي را عملاً ياد داد كه انسان بايد از راه حضور قلب با خداوند راز و نياز كند تا به خداوند نزديك شود. امام حسين(ع) خداوند را با چشم قلب میديد. آن حضرت در دعاي عرفه ميگويد: «... مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ وَ لَا تَزَالُ عَلَيْهَا رَقِيباً...».[8] یعنی: خدايا تو كي پنهانشدهای تا محتاج به دليل باشيم كه آن دليل ما را به تو راهنمايي كند و چه وقت دورماندهای تا آثار تو ما را به تو واصل گرداند؟ كور باد آن چشمي كه تو را نبيند درحالیکه تو مراقب او هستي. امام حسين(ع) در حضرت حق غیر از حُسن و زیبایی چيز ديگري نميدید. آن حضرت مرگ در راه خدا را حيات ميدید، بهطوریکه در شب عاشورا گفت: خدايا، من در مشكلات و راحتيها زيباترين ثنا را به تو ميگویم.
هر انسانی اینچنین است، اگر خودش را تحت ارادهي پروردگار بداند، غم، شادي، مرگ و زندگي و غنا و فقر را از ناحیهی خداوند متعال ميداند. آيات سورهي نجم هم همين حقيقت را بيان ميكند. خداوند ميفرمايد: « وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَىوَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا »[9] و « وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى ».[10] یعنی: و هم اوست كه مىخنداند و مىگرياند و هم اوست كه مىميراند و زنده مىگرداند. و هم اوست كه [شما را] بىنياز كرد و سرمايه بخشيد. پس عامل اصلي خداوند متعال است، منتها انسان بايد بينش قوي و روشنایی باطن داشته باشد تا اين حقايق قرآني را درك كند و بداند كه تمام حول و قوه از خداوند است. انسان باید بداند که همهي اينها براي اين است كه انسانها تربيت شوند و استعدادهاي باطني خودشان را به فعليت بياورند.
خداوند در سوره ملك ميفرمايد: « الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ».[11] یعنی: خدائی که مرگ و زندگي را آفريد تا شما بندگان را بيازمايد و معلوم شود كدام يك از شما نیکوکارتر است و او خداي مقتدر و آمرزنده است. امام حسين(ع) در تمامکارهایش منظم بود. ایشان خلوت با خدا، مناجات در نماز و جنگ با دشمنان را در سر جاي خود و به طور منظم انجام میداد. آن حضرت به اندازهي منظم بود كه بعد از نماز و مناجات در شب عاشورا شمشير خودش را براي دفاع كردن تيز ميكرد. اين جزو قضاي الهي است كه انسان بايد به قدر امكان دفاع كند. منظم بودن امام حسين(ع) باعث جاودانگي آن حضرت شد. پس هر انسان بخواهد به سعادت دنيا و آخرت برسد، بايد همانند اين جهان منظم در تمامکارهایش نظم داشته باشد.
برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب جاودانگي امام حسين (ع) (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود.
[1]- سورهي جاثيه، آيهي 13.
[2]- سورهي انعام، آيهي 96.
[3]- سورهي الرحمان، آيهي 33.
[4]- سورهي ملك، آيات 3 و 4.
[5]- سورهي صافات، آيهي 6.
[6]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، جلد 42، صفحهی256.
[7]- اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، صفحهی 80.
[8]- مفاتيح الجنان، دعاي عرفهي امام حسين7.
[9]- سورهی نجم، آیات 43 و 44.
[10]- همان سوره، آیهی 48.
[11]- سورهي ملك، آيهي 2.