تسليم بودن بر مشيّت خداوند رمز جاودانگی (1)
قالَ اللهُ العظیمُ: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»[1]
به موجب آيهي فوق هيچ مؤمن و مسلماني در عقايد و اخلاق و عمل حق پيشي گرفتن بر دين اسلام و پيامبر اكرم(ص) را ندارد. به تعبیر ديگر، مسلمانان حق ندارند که سليقهي خود را به نام ايمان و اسلام به دين اسلام تحميل كنند و بعد انتظار خير و پاداش هم از جانب خداوند داشته باشند. هر مسلمان بايد تحت ارادهي پروردگار و تبعیت کننده از بيان و ارشاد پيغمبر اسلام(ص) و ائمهي معصومين: باشد.
جوامع بشري قبل از آمدن اديان براي خود ملیت و قومیتهای خاصی داشتند. مسائل ملیتی و سليقههاي مختلف در جوامع از ابتدا و حتی پس از آمدن ادیان وجود داشته است و حكومتهاي گذشته هم با سياستهای خود به گسترش این اسم و رسمهای غلط دامن زدهاند. منطقهها، مملكتها و مرزهاي جغرافيایي بعد از قبول دین اسلام نیز عادات و رسوم غلط را همچنان حفظ کردهاند. ولی اسلام حاكم شده و گسترش یافته است و نژادهای جدید به دین اسلام علاقهمند شدهاند، حکومتها و اشخاص بانفوذ به اين رسوم و عادات غلط، رنگ اسلام و دين دادهاند. مثلاً در مورد عيد نوروز روايات غیرواقع زيادي از قول امامان معصوم: نقل كردهاند. از قول ائمه: گفتهاند كه کشتی نوح در روز عيد نوروز به زمين نشست، يا نقل كردهاند كه عيد غدير خم و بعثت پيامبر اسلام(ص) در روز عيد نوروز بوده است. اشخاص بانفوذ اینگونه روايات دروغ را نقل كردهاند، خود عید نوروز مراسم بدي نيست، در عید با عوض شدن فصل، لباسهاي نو پوشيده ميشود و سالي یکبار نظافت انجام مييابد؛ امّا این نادرست است که جنبهي ملیت ايراني به نام اسلام معرّفي شود و رنگ دين و مذهب دادن به اين كارها صحيح نيست. اين تقدّم و پيشیگرفتن بر خدا و پيغمبر(ص)است. اینگونه سليقهها به دين واردکردن خوشايند رسولالله(ص) و ائمهي معصومين: نيست و خداوند هرگز اين بدعتها را به نام دين اسلام قبول نميكند.
در ماه محرم پارچههايي گلدوزي شده به سليقههاي مخصوص به صورت پرچم آماده میشود. بعد عَلَمهایی عظیم ساخته میشود و افرادی قهرمانانه آنها را در خیابانها حمل ميكنند. آيا اين نوع عزاداري صحیح است و مطابق شأن امام حسین(ع) میباشد؟ وقتي مردم اين صحنهها را ميبينند، معرفت به مقام شامخ امامت و امام حسين(ع) و اهداف واقعي آن حضرت را فراموش ميكنند. در نتیجه تأسف و تأثر به واقعهی كربلا و روز عاشورا در حاشيه قرار ميگيرد و به جای این حقایق مردم مشغول اين ميشوند كه مثلاً چه كسي طبل را محكمتر میزند و یا چه كسي جلوتر از همهی عزاداران است. حال دقّت كنيد كه مسألهی عزاداري امام حسين(ع) وقتي با رسم و رسوم مليّتها و هوی و هوس قوميتها جمع میشود، به مراسمی که دون شأن امامت است مبدّل ميشود.
خداوند در اين آيه ميفرمايد: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ...».[2] یعنی: اي مسلمانان از خدا از پيامبرش پيشي نگيريد. انسان باید ابتدا دين را ياد بگيرد و دینشناس شود، بعد بر طبق بينش اسلامي عمل كند و خود را در این راه محفوظ بدارد تا به كمالات انساني نائل شود. هرگاه مسلمانان دینشناس باشند و بدان عمل كنند، به كمالات فردي و اجتماعي و تعادل جسمي و روحي نائل ميشوند. اگر مسلمانان به اين آيه عمل و با اعتدال زندگي كنند، تعادل خلقتی خود را محفوظ ميدارند. مسلمانها بايد در نمازخواندن، روزهگرفتن، غذاخوردن، خوابيدن و کسبوکار از خداوند و پيامبرش(ص) پيشي نگيرند. اگر انسان این صراط مستقیم را طی کند، جهان خلقت با او همراهي و همكاري ميكند و به او كمك ميكند و مدد ميدهد. اگرچه مشكلات اين عالم همه تزاحم و تنازع برای بقاست؛ امّا انسانی كه اعمال و رفتارش منطبق با اصول اسلامي باشد، در آخرت به سعادت ميرسد. تابع هوی و هوس بودن، انسانها را به هيچ مقصدي نميرساند. انسان بايد تابع قوانين اين عالم باشد.
خداوند متعال حاكم مطلق بر دستگاه خلقت است. خداوند در عين اينكه موجودات را ايجاد كرده است، براي ادارهي آنها قوانيني مقرّر فرموده است. تمام برنامهها، نظام اين عالم و جميع علل و معلولات در جاي خودشان مقدّس، محترم و قابل اجرا هستند. امّا نكتهي مهمّي در اينجا هست كه امام حسين(ع) به آن كاملاً متوجه و در شرايط خاصّي متذّكر این نكته بوده است. آن حضرت وقتي با فرزدق، شاعر معروف عرب، در طول راه ديدار كرد، متذّكر این نكته شد. نکته اين است كه با اينكه وجود علتها و معلولها در سر جاي خود محفوظ است، مشيت خداوند بر قوانين عالم هستي حاكم است.
قرآن مجيد قانون علت و معلول را تأييد ميكند. مثلاً علت روئيدن گياهان از زمين، آمدن باران از آسمان است. علت متولد شدن فرزند، ازدواج زن و مرد است. پس نظام اين جهان بر پايهي نظام علّت و معلول استوار است. همهي قوانين حاكم بر اين جهان محترم هستند و در جاي خود صحیحاند، امّا اين قوانين در حدی نیست كه بتواند جلوي قدرت و مشيّت خداوند را بگيرد و خداوند (نعوذبالله) تنها تماشاگر قوانين اين جهان باشد. جانداران اگر بخواهند تولیدمثل كنند بايد با همديگر جفتگیری كنند، امّا معناي جفتگیری نر و ماده اين نيست كه جلوي خواست و مشيّت خداوند گرفته شده باشد. زيرا کوه به مشیت خداوند منشق شد و ناقهي صالح(ع) از میان کوه به نزد جمعيت آمد و همه ديدند كه آن جاندار و فرزندش بدون زادوولد خلق شدند. خداوند در این مورد قانون كلّي تولیدمثل كردن را نقض کرد تا نشان دهد كه مشيّتش مغلوب قوانين حاكم بر جهان نميشود.
بیمعناست كه خداوندِ قادر و قاهر مخلوقات را خلق و ايجاد كند، امّا بعد پروردگار عالمیان مغلوب قوانين و مخلوقات خودش شود. حقيقت اين است كه اراده و مشيّت خداوند به صورت آزاد و بدون قيد و شرط است. در مورد خلقت اوليّهي انسان نيز خداوند ابتدا آدمی را با مشيّت خود از خاك آفريد و انسانهاي بعد را از راه ازدواج نر و ماده خلق ميكند. خداوند در قرآن كريم در مورد خلق حضرت عيسي(ع) ميفرمايد: «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ».[3] یعنی: در واقع، مَثَلِ عيسى نزد خدا همچون مَثَلِ [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك آفريد، سپس بدو گفت: «موجود باش»، پس وجود يافت. حضرت عيسي(ع) بدون پدر متولد شد. پس قوانين اين عالم نميتواند حاكم بر مشيّت خداوند باشد. خداوند در اين عالم «... يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ …»[4] و «... يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ»[5] است. خداوند به هر چيز كه مشيّتش متعلّق شود، آن را انجام ميدهد و هر چيزي را كه اراده كند، آن چيز واقعیّت مييابد، اگرچه بر خلاف قوانين این عالم باشد.
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «سَنُقْرِؤُكَ فَلَا تَنسَى ﴿۶﴾ إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى».[6] یعنی: ما آيات قرآن را بر تو ميخوانيم تا آن را فراموش نكني، مگر آنچه را خدا بخواهد که او آشکار و نهان را میداند و در آيهي ديگر ميفرمايد: «وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا ﴿۲۳﴾إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ».[7] یعنی: و زنهار در مورد چيزى مگوى كه من آن را فردا انجام خواهم داد، مگر آنكه خدا بخواهد، و چون فراموش كردى پروردگارت را ياد كن و بگو اميد است كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديكتر از اين به صواب است، هدايت كند. روشن است که علم و قدرت انسان محدود است و اگر موانعي براي انجام كاری پيدا شود، اگر مشيّت خداوند متعلق باشد، كار انجام خواهد گرفت و انسان ميتواند آن کار را انجام دهد، زیرا که خداوند است كه به دفع موانع قادر است. خداوند در سورهي اعراف ميفرمايد: « قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ...».[8] یعنی: بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا بر من خواسته است. پس به پايان رسيدن تمام كارهاي همهی انسانها وابسته به مشيّت خداوند است، فلذا خداوند در اين آيه به پيامبر(ص)ميفرمايد: « إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ » یعنی: مگر مشيّت خداوند شامل حال تو شود.
به این آيات دقت کنید که نافذ بودن مشيت خداوند را بيشتر بيان ميكند: « فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ ﴿۱۰۶﴾ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ ».[9] یعنی: اما كسانى كه تيرهبخت شدهاند، در آتش، فرياد و نالهاى دارند. تا آسمانها و زمين پابرجاست، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، زيرا پروردگار تو همان كند كه خواهد. افرادي كه خود را شقي بار میآورند، تا زماني كه آسمان و زمين قيامت پابرجاست، در آتش جهنم گرفتار میشوند. منظور از پابرجائی آسمان و زمين در اين آيه آسمان و زمين دنيا نيست، زيرا آسمان و زمينِ دنيا قبل از قيامت بنابر آیات سورهی تکویر از بين خواهند رفت: «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ﴿۱﴾ وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ ».[10] یعنی: آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد و آنگه كه ستارگان همى تيره شوند. خداوند در آيات بسیاری ميفرمايد که هنگام قیامت آسمان و زمينِ دنيا از بين ميروند. امّا آسمان و زمينِ آخرت ويران شدني نيستند، خداوند ميفرمايد: « وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا ...».[11] یعنی: و زمين به نور پروردگارش روشن گردد. اين آيه مربوط به زمينِ آخرت است. دليلی ديگر براينكه زمينِ آخرت غير از زمينِ دنیاست، این آیه است که خداوند فرموده: « يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ».[12] یعنی: روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل گردد، و [مردم] در برابر خداى يگانهی قهار ظاهر شوند. از اين آيات معلوم ميشود كه زمين و آسمانهای دنیا به غیر اينها تبديل ميشوند و سپس زمين با نور الهي و خدایي روشن ميشود، تيرگي از آن زايل و مادهی زمين تلطيف ميشود و خداوند آن را نوعي ديگر قرار ميدهد. پس معناي آيهي «فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ ﴿۱۰۶﴾ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ» یعنی: مادامي كه آسمان و زمین قيامت وجود دارد، اهل دوزخ نيز در آن باقی هستند، زيرا آنها خودشان شقاوت را كسب كردهاند. آنها در اين عالم یا از خداوند و پيامبر(ص) پيشي گرفتهاند، يا عقب ماندهاند و زندگي خودشان را با برنامههاي اسلام تطبيق ندادهاند. خداوند بعد از اشاره به این حقیقت در دنبالهی آیه ميفرمايد: «... إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ ...». مگر مشيّت خداوند متعلّق شود كه جهنّمیان نجات دهد، خداوند نميفرمايد من آنها را نجات ميدهم؛ امّا ميفرمايد که دست من در اين مورد باز است.
خداوند در سورهي هود دربارهي اهل بهشت ميفرمايد: « وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ عَطَاء غَيْرَ مَجْذُوذٍ ».[13] یعنی: و اما كسانى كه نيكبخت شدهاند، تا آسمانها و زمين برجاست، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [كه اين] بخششى بیپایان است. بهشت ملك چه كسي است؟ آيا بهشت ملك بهشتيان و آنان خالق بهشت هستند؟ پاسخ این است که بهشت ملک بهشتیان نیست، بلكه خداوند اهل بهشت را با رحمت خودش داخل بهشت كرده و بهشت ملک خداوند است. در اين آيه هم خداوند میفرماید: « إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ ». مگر مشيّت خداوند متعلّق اين شود كه بهشتيان در بهشت نمانند. خداوند مالك بیقید و شرط است. او مالك تمام انسانهاست و انسانها مملوك خداوند هستند. جملاتي كه در دعاي كميل هست، معناي همين آيه میباشند. آنجا که علي(ع) ميفرماید: «... فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِي لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِكَ، وَ جَمَعْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَهْلِ بَلَائِكَ، وَ فَرَّقْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَحِبَّائِكَ وَ أَوْلِيَائِكَ، فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ...».[14] یعنی: اگر بنا شود كه مرا به خاطر كيفرهايم در میان دشمنانت اندازي و مرا با گرفتاران در عذاب و بلا در يكجا گردآوري، و ميان من و دوستانت جدایي بیندازي، اي معبود، آقا، مولا و پروردگارم، گيرم كه من بر عذاب تو صبر كنم، اما چگونه بر دوري تو طاقت آورم؟ منظور علي(ع) همين حقيقت است كه خداوند متعال در مشیّتش آزاد است و اوست که صاحب مشیت مطلق است.
مگر نه اين است كه خداوند صاحب اسماي حسناي الغالب، القهار و المهيمن است. مگر قرآن نميفرماید: «... بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ ...».[15] یعنی: بلکه دو دست [علم و قدرت] خداوند مدام باز است. پس اين اسما و آيات در قرآن اين حقيقت را بيان ميكنند كه خداوند در برابر قوانينی كه خودش خلق كرده است، عاجز نیست و آن قوانين نميتوانند جلوي مشيّت خداوند را بگيرند. بجز انسانهای متعالی کسی به مشيّت الهي پی نمیبرد.
امام حسين(ع) هنگام صحبت با برادرش محمدبنحنفیه فرمود که رسولالله(ص) به او فرموده است: «...فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا...» و «...إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا...»،[16] یعنی: مشيّت خداوند بر اين متعلق شده است كه من كشتهي راه خدا بشوم و اهلبیت هم اسير شود. پس مشيّت بر طبق حكمت خداوند متعال اين بود كه بايد نژاد بنیامیه از روي زمين كنده شود و حكمت ديگر خدا اين بود که عقايد، گفتار و روش عقل و عملی خاندان عصمت و طهارت با نام و نشان در جوامع بشري باقی بماند.
اسرار ازل را نه تو داني و نه من |
|
وين حرف معما نه تو خواني و نه من |
هست از پس پرده گفتگوي من و تو |
|
چون پرده برافتد نه تو ماني و نه من[17] |
پس مسلمان واقعي كسي است كه از اسباب و امكانات اين جهان استفاده كند، امّا سرانجام كار را به مشيّت خدا واگذارد و تسليم آن باشد. امام حسين(ع) وقتي در طول راه به سمت كوفه ميآمد، به فرزدق، شاعر و اديب عربي، كه شخصّيت محترمی بود برخورد. فرزدق سلام عرض كرد و امام(ع) جواب سلام داد. امام حسين(ع) از او پرسيد در كوفه چه خبر است؟ فرزدق عرض كرد: «قُلُوبُ النَّاسِ مَعَكَ وَ سُيُوفُهُمْ مَعَ بَنِي أُمَيَّةَ».[18] یعنی: قلبهای كوفيان با توست، درحالیکه شمشيرهايشان عليه تو و به سود بنیامیه است. توضيح بيشتر این جملهی فرزدق این است که بعضي از مردم كوفه موقعیت خودشان را با صحنهسازی، نفاق، تزویر و ظاهرسازی حفظ میکردند و نام اين عملشان را ترس و خوف در زمان گرفتاری ميگذاشتند. امام حسين7 در جواب فرزدق فرمودند: «إِنَّ الْأَمْرَ لِلَّهِ يَفْعَلُ ما يَشاءُ وَ رَبُّنَا تَبَارَكَ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ فَإِنْ نَزَلَ الْقَضَاءُ فَالْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ عَلَى أَدَاءِ الشُّكْرِ وَ إِنْ حَالَ الْقَضَاءُ دُونَ الرَّجَاءِ فَلَمْ يَبْعُدْ مِنْ الْحَقِ نَفْيُهُ».[19] یعنی: همهي امور دست خداست، او هر چه بخواهد انجام ميدهد، خداوند هر روز در كاري است، پس [اگر] قضاي الهي بر وفق مراد ما آمد، خدا را بر نعمتهايش سپاسگزاریم و توفيق سپاسگزاری هم از اوست و اگر قضاي الهي اميد ما را حايل شود، باز آنكه اميد حق دارد از حق جدا نيست.
اين فرمايشهای امام حسين(ع) نشان ميدهد كه انسان در عالم دنيا بايد براي پيشرفت اهداف ديني خودش از اسباب و وسايل استفاده كند، ولي سرانجام كار را به مشيّت خدا واگذارد. امام حسين(ع) اميدوار بود كه اهل كوفه با آن حضرت بيعت میكنند و در آن صورت ايشان امر به معروف و نهي از منكر میكند و تشكيلات اسلامي را به اصل خود ارجاع میدهد. پاسخ ایشان به فرزدق از روح، فكر و انديشهي متعالي آن حضرت حكايت ميكند و هم به ما مسلمانان درس و تذکّر ميدهد كه انسان نبايد از مشيّت حق غفلت كند. انسان بايد دائماً با حال عبوديّت و بندگي، دعا کند و از خداوند بخواهد که مشيّتش را دربارهي او متعلق به خير، سعادت، نيكبختي، معنويت و نورانيّت گرداند. انسان باید از اینکه مشيّت خدا دست و پايش را از حيث سعادت معنوي و اخروي ببندد، به خود خداوند پناه برد.
آدمیان عبد و بندهي خدا هستند و همه تحت اراده و مشيّت خداوند زندگي ميكنند. زندگي امام حسين(ع) نيز تحت اراده و مشيّت پروردگار بود. بعضي از نويسندگان بدون توجه به حقايق قرآني مربوط به مشيّت الهی گفتهاند که امام حسين(ع) از آن حقیقت بیاطلاع بود، درصورتیکه هر انسان متعالي مشيّت خداوند را ميداند. عمدهی مطلب اين است كه انسان باید تسليم مشيّت پروردگار باشد و امام حسين(ع) اینگونه بود، زيرا هنگام صحبت با برادرش محمدبنحنفیه فرمود که رسولالله(ص) به او فرموده است: «...فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا...» و «...إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا...»[20] یعنی: مشيّت خداوند بر اين متعلق شده است كه من كشتهي راه خدا بشوم و اهلبیت هم اسير شود.
پس انسان مؤمن بايد از خداوند، رسولالله(ص) و ائمه معصومين: دائماً بخواهد كه مشيّت خداوند بر طبق سعادت دنيوي و اخروي او متعلق شود. اگر مشيّت خداوند متعلّق شود، يك عرب امّي، رسولالله(ص) و خاتمالانبیا ميشود و اين عنایت الهی به آن حضرت همان مشيّت الهي است. قرآن كريم خطاب به همين حقيقت ميفرمايد: «... مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ...».[21] یعنی: [اي پيامبر] تو قبل از مشيّت ما نميدانستي كه كتاب آسماني و ايمان کدام بود. پس خدا مشيّت خود را متعلّق پیامبر(ص) كرد و علم انشراحي خود را به سوي قلب آن حضرت سرازير نمود. « أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ »[22]، یعنی: [اي رسول گرامي] آیا ما تو را شرح صدر عطا نكرديم؟ «وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ»،[23] یعنی: [اي رسول گرامي] ما بوديم كه نام نيكوي تو را در عالم بلند كرديم. اين آيات كاملاً اين حقيقت را بيان ميكند كه مشيّت الهي بر اين عالم حاكم است.
خداوند طبق مشيّت و حکمتش امام حسين(ع) را به صحراي كربلا آورد و مشیت حق متعلق شد به اینكه آن حضرت شهيد شود، وگرنه خداوند قادر بود كه مانع ايجاد كند تا آن حضرت شهید نشود. مثلاً مانع اینگونه ايجاد میشد که وقتي امام حسين(ع) با حرّ روبرو میشد، يزید يا عبیدالله بن زياد سكته ميكرد. آيا با سكته كردن آنها كار به سود امام حسين(ع) پایان مییافت؟ ممكن بود با سكته كردن آنها آل مروان چنان به دنياي اسلامي مسلط شود که آثارش حتی تا به امروز نیز باقی بماند. در آن صورت ائمه و اهلبیت: فراموش ميشدند و آثار علمي و عملي آن بزرگواران در ميان بشر باقی نميماند. خداوند مشيّت خود را در جهان خلقت طبق حکمتش جاری میکند. جريان كربلا از اول صبح عاشورا شروع شد و تا غروب پايان يافت و بدانجا منتهي شد كه امام حسين(ع) با شهامت، شجاعت و منطق ناب اسلامي با دشمنان مقابله كرد و امتحان الهي را با موفقيّت و پيروزی به اتمام رساند. خواست و مشيّت الهي اين بود كه امام حسين(ع) با شهيد شدنش زنده و جاوید باقی ماند. ایشان فراموش نشد، با شهادتش باعث پيشرفت اسلام شد و نژاد بنیامیه را ساقط كرد.
خداوند به هنگام خلقت حضرت آدم خطاب به ملائكه فرمود: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ».[24] یعنی: به یادآور هنگامي را كه خداوند به فرشتگان فرمود، من در زمين خليفهاي از بشر خواهم گماشت، گفتند: آيا كساني خلق خواهي كرد كه در زمين فساد كنند و خونها بريزند؟ و حال آنكه ما ملائكه تو را تسبيح و تقديس ميكنيم. خداوند فرمود: من چيزي از اسرار خلقت را ميدانم كه شما نميدانيد. در واقع خداوند تحقق « إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ » را در شب عاشورا به فرشتگان نشان داد. يزيد فساد راه انداخت، ولي ملائكه و انبياء شاهد فداكاري و جانبازي انسانهای خاكي همچون امام حسین(ع) و یارانش بودند.
برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب جاودانگي امام حسين (ع) (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود.
[1]- سورهی حجرات، آیهی 1.
[2]- سورهي حجرات، آيهي 1.
[3]- سورهي آل عمران، آيهي 59.
[4]- سورهي حج، آيهي 18.
[5]- سورهي مائده، آيهي 1.
[6]- سورهي اعلي، آيات 6 و 7.
[7]- سورهي كهف، آيات 23 و 24.
[8]- سورهي اعراف، آيهي 188.
[9]- سورهي هود، آيات 106 و 107.
[10]- سورهي تكوير، آيات 1 و 2.
[11]- سورهي زمر، آيهي 69.
[12]- سورهي ابراهيم، آيهي 48
[13]- سورهي هود، آيهي 108.
[14]- مفاتيح الجنان، دعاي كميل.
[15]- سورهي مائده، آيهي 64.
[16]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، جلد 44، صفحهی 364.
[17]- رباعیّات، ابوسعید ابوالخیر.
[18]- نفس المهموم، مرحوم محدث قمی، صفحهی 91.
[19]- فرهنگ جامع سخنان امام حسين7، صفحهي 392.
[20]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، جلد 44، صفحهی 364.
[21]- سورهي شورا، آيهي 52.
[22]- سورهي انشراح، آيهی 1.
[23]- سورهي انشراح، آيهی 4.
[24]- سورهي بقره، آيهي 30.