نام حضرت خضر (علیه السلام) در قرآن مجید نیامده است بلکه قرآن از این شخصیت با عنوان «عبد صالح» یاد میکندلیکن روایات میگویند که عبد صالحی که به باطن عالم راه داشت و ادراک علوم عجیب در نزد او بود و حضرت موسی (علیه السلام) با او روبرو شد خضر نام داشت و هیچ اشکالی نداشت که برای آن عبد صالح در عالم نامی معین شدهباشد ولی قرآن اصل مسئله را تصدیق میکند که این عبد صالح، انسانی با ادراکات و اطلاعات فوقالعاده بود که با غیب و ملکوت در ارتباط بود. حدیث مذکور میفرماید: «حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) قَالَ رَأَيْتُ الْخَضِرَ (علیه السلام) فِي الْمَنَامِ قَبْلَ بَدْرٍ بِلَيْلَةٍ فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِي شَيْئاً أُنْصَرْ بِهِ عَلَى الْأَعْدَاءِ»؛امام علی (علیه السلام) میفرماید که من خضر (علیه السلام) را یک شب قبل از جنگ بدر در خواب دیدم و به او گفتم به من چیزی بیاموز تا بهوسیله آن بر دشمنان غلبه کنم. این خواب امیرالمومنین (علیه السلام) نشان دهنده این است کهحضرت آماده جنگ بدر است و به اندازهای درگیر این مطلب است کهدر خواب نیز با آن موضوع چالش دارد. توجه کردهاید که وقتی یک مسئله مهم برای انسان پیش آید، موقع خوابیدن با فکر آن میخوابد و در خواب هم با آن موضوع درگیر است. در جنگ بدر نیز تعداد مسلمین کم بود و مشرکان بسیار قوی بودند، در این شرایط امام علی (علیه السلام) حضرت خضر (علیه السلام) را در خواب دیده و به او میگوید: به من چیزی بیاموز که بهوسیله آن بر دشمنان غلبه کنم.«فَقَالَ قُلْ يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ» حضرت خضر (علیه السلام) به امام علی (علیه السلام) گفت: وقتی به معرکه جنگ رفتی بگو«يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ». «فَلَمَّا أَصْبَحْتُ قَصَصْتُهَا عَلَى رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلّم) فَقَالَ لِي يَا عَلِيُّ عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ»؛ حضرت در ادامه میفرماید که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم)را زیارت کردم و خوابم را برایشان بازگو کردم و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند که ای علی تو اسم اعظم را درک کردی.درکی که باطنعلی (علیه السلام) به ذات مقدس پیدا کرد مربوط به اسم اعظم است، لفظ «هو» حاکی از آن معناست ولی ما نتوانستهایم به آن معنا برسیم، چون نرسیدهایم «هو» در زبان ما حاکی از معنایی است که خودمان متوجه میشویم. آن درک ما که به «هو» دلالت میکند اسم اعظم نیست.فردا نگویید من این کلمه را میگویم و اثر نمیکند، حتما اثر میکند، لکن آن ارتباط خاص و درکی که باید باشد، در ما وجود ندارد.«فَكَانَ عَلَى لِسَانِي يَوْمَ بَدْرٍ وَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (علیه اسلام) قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»؛امیرالمومنین (علیه السلام) میفرماید: در روز بدر، این کلماتبر زبان من بود. جالب است علی (علیه السلام) بعد از این واقعه، از این کلمه دست بر نمیداشت و ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾را قرائت میفرمود که در آن کلمه «هو» وجود دارد. بعد از تمام کردن سوره توحید عبارت «يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِي وَ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»را تکرار میفرمود.«وَ كَانَ عَلِيٌّ علیه السلام يَقُولُ ذَلِكَ يَوْمَ صِفِّينَ»؛بعد از رحلت رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلّم)جنگ صفین اتفاق افتاد و حضرت علی (علیه السلام) در آن جنگ نیز همین کلمات را بر زبان جاری میکرد.«وَ هُوَ يُطَارِدُ فَقَالَ لَهُ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا هَذِهِ الْكِنَايَاتُ»؛حضرت در این جنگ دشمنان را کنار میزد، عمار نزدیک آمد و متوجه شد که حضرت الفاظی ذکر میکند و کلمه «هو» را در میان آن الفاظ شنید و چون «هو» در لغت معنایی ندارد لذا گفت این لغت نیست و کنایه است. عمار درست متوجه شد لذا از حضرت پرسید که این کنایات چیست؟«قَالَ اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ وَ عِمَادُ التَّوْحِيدِ لِلَّهِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ»؛حضرت فرمود که این کنایه، اسم اعظم است.
غیر از این کتاب شریف در منابع دیگر نیز روایات زیادی وجود دارد مبنیبر اینکه «هو» اسم اعظم است. حضرت در ادامه «هو» را ستون توحید معرفی میفرماید، بنابراین اگر کسی بخواهد مغز توحید را متوجه شود باید از راه این کنایه و اشاره وارد شود.«لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ»؛وقتی میخواهید خدا را معرفی کنید معبودها را نفی میکنید، معبودی در عالم نیست و تمام معبودهای غیر خداوند باطل هستند. برای این اقرار که معبودی جز خداوند وجود ندارداز لفظ «هو» استفاده میشودنه از الفاظ و کلمات دیگر.حضرت برای اینکه بفرمایند ریشه این مطلب در قرآن است، این آیه را خواندند: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ[1]﴾؛دقت بفرماییدوقتی خداوند میخواهد به ذات مقدس خود شهادت دهد چه میگوید؟ میفرماید: ﴿لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ﴾، نمیفرماید«لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله»، «لاَ إِلَهَ إِلاَّ العالِم» یا«لاَ إِلَهَ إِلاَّ القادِر» وقتی خداوند خودش را معرفی میکند با نام «الله»، «عالم»، «قادر»، «حیّ» و«خالق» معرفی نمیکند بلکه با ﴿لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ﴾خود را معرفی مینماید. کامل این آیه شریفه عبارت است از ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُالْحَكِيمُ[2]﴾؛ذات مقدس، خودش را با کلمه «هو» معرفی میکند. قرآن میفرماید: ملائکه و صاحبان علم توحید هم ذات مقدس را با «هو» معرفی میکنند، خضر (علیهالسلام)دارای علم توحید بود، خود امیرالمومنین (علیهالسلام)دارای علم توحید بود و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم)نیز دارای علم توحید بود که این کلمه را به اسم اعظم تفسیر کرده است و به شهادت قرآن هر کس دارای علم توحید باشد معنای «هو» را خوب میتواند متوجه شود. ذات مقدس پروردگار شهادت میدهد به اینکه تحقیقاتمام معبودها در عالم باطل و ضایع شدنی هستند، الّا «هو»، پس بهترین اشاره به ذات مقدس پروردگار کلمه «هو» است که از جانب خود خداوند صادر شده است،کسی بهتر از خود خداوند نمیتواند ذات مقدس را بشناسد، معلوم است که «هو» اشاره به عمق ذات و حقیقت وجود حق است چون خود او به خودش علم دارد و در زمان اشاره به حقیقت وجود و عمق ذات، با «هو» اشاره میکند. این خود قرینهای است بر این موضوع که «هو» اسم اعظم است اما کار مومن اعظم است که این مطلب را درک کند.
برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب شرح توحيد صدوق (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود