صبر و یقین رمز جاودانگی امام حسين(ع) قسمت اول
هدف بزرگ، معقول و مناسب شأن انسانیت، برنامهی منظم و سنجیده لازم دارد. قهراً در مقام اجرا مشكلاتي برای انسان پيش میآید که او بايد در حل و رفع آن مشكلات و معضلات هم سعی کند و هم صبر نماید. در این صورت است که انسان به طور حتم و يا نزديك به حتم موفق ميشود. امام حسين(ع) مانند سایر ائمه: صاحب بينشی وسيع و غیرمتناهی بود.
براي درك کردن بينش و نظرات دقیق آن حضرت مثالي روشن آورده میشود: اگر كسي بخواهد شیء بزرگی را توزین کند، آن را با ترازویي بزرگ همانند قپان[1] پنجاهتني وزن ميكند. قپان پنجاهتني در نشان دادن وزن يك جسم سنگین قریب به پنجاه كيلو خطا و اشتباه دارد که انسانها از آن خطا اغماض ميكنند. امّا اگر انسان در انجام كاري تمام جوانب و جزئيات را بررسي كند و آنها را در نظر بگیرد، گویی که شیئی را با ترازوي دقيق داروسازي توزین کرده است، در این صورت او خطا و اشتباه نميكند و كارش را بدون كم و زياد و باموفقيت به انجام ميرساند. مسائل خانوادگي، اجتماعي و كشوري مسائل مهمي ميباشند، اگر انسان این نوع مسائل را همچون توزین با قپان پنجاه تني تحلیل کند و سپس اقدام نماید، خطا و اشتباه ميكند؛ زيرا كه این راه نسنجيده و غيردقيق است و نیز در این صورت انسان در قضاوتش عجله نموده و غیرواقعی اقدام كرده است. ولي اگر همين فرد در مسائل اجتماعي به اندازهای دقيق باشد كه گوئي توزینش را با ترازوی دقيق داروسازی سنجش ميكند، خطا و اشتباه نميكند و اگر اشتباهي هم رخ دهد، چندان مهم نیست و به مقصدش صدمه نمیزند.
اين مثال زده شد تا معلوم شود که يزيدبنمعاویه در جریان کربلا اشتباه بسیار بزرگي را مرتكب شد. او برای كار بزرگي اقدام كرد و آن اين بود كه خواست از امام حسين(ع) براي خودش بيعت بگیرد و يا اينكه آن حضرت را به طور كلي از ميان بردارد و اعدام كند. وقتي يزيد خواست مقصدش را به مقام عمل بياورد، تمام مسائل و قضايا را همچون توزین با قپان پنجاه تني تحلیل کرد و چون با آن ميزانها اقدام نمود، خطاها و اشتباهاتش از همان مرحلهی اول نمايان شد. در نتیجه اقداماتش خنثي شد و در همان قدم اول نتوانست به نتيجه برسد. تمام اقدامات یزید خطا اندر خطا شد، حيثيت و محبوبيتش متزلزل شد و آبرویش از بين رفت.
اما امام حسين(ع) براي پيشبرد اهداف متعالي خود تمام اقداماتش را دقيقاً بررسي نمود، گویی که آن حضرت توزین و سنجشی با ترازوي دقيق داروسازی انجام میدهد. آن حضرت هيچ كاري را به جاي كاري ديگر انجام نداد. تمام ادراكات و قضاوتهاي آن حضرت بر مبناي ميزانی دقيق و سنجشی واقعي بود. امام حسين(ع) از همان ابتدا، از مدينه تا مكه و از مكه تا كربلا به طور دقيق عمل كرده و سخن گفته است.
امام حسين(ع) هنگام برخورد با حر و يا در شب عاشورا خطبهاي كوتاه بيان فرموده است و در آن خطبه اعلام كرده كه تا آن لحظه احتمال ميداده است كه اهل كوفه با ایشان مساعدت كنند، ولي بعد از آن امام(ع) يقين پیدا کرد كه سياست اهل كوفه دگرگون و از تصمیمشان منصرف شدهاند و تأسیس حكومت اسلامی بوسیلهی ایشان ديگر در كوفه تحقق نمييابد. قضيه معكوس شد و آن حضرت یقین داشت که در آن راه به طور حتم شهيد خواهد شد، پس هركس كه با آن حضرت همراه باشد، او نيز محكوم به مرگ است. امام حسین(ع) از همراهان خواست كه هر يك از آنان که به حيات، زندگي و عيش عالم طبيعت علاقهمند است، پايبند ایشان نشود، مقيد به آن تعهدي كه به ایشان سپرده است، نباشد و بپاخيزد و برود. امام حسين(ع) اين بياناتش را با تمام بزرگواري، مردانگي و با تمام شخصيت و متانت بینظیر اعلام كرد و در حالتي آن بیانات را فرمود كه غريب و تنها بود. جمعيت بعد از استماع بيانات آن حضرت گروه، گروه بپاخاستند، پراکنده شدند و رفتند. بيش از هزار نفر در شب عاشورا متفرق شدند. مشهور اين است كه اين جريان در شب عاشورا انجام گرفته است، ولي بعضيها گفتهاند كه اين واقعه بعد از ملاقات با حربنيزيد رياحي انجام يافته است.
چرا امام حسين(ع) اين بيانات را به طور صريح اعلام كرد؟ زيرا فرداي آن روز عاشورا بود. روز عاشورا فقط مردانِ مرد ميخواهد كه در برابر گرسنگي، تشنگي و فشار دشمن ايستادگي كنند. آنهایی كه در آن شب پراكنده شدند، اگر در روز عاشورا ميماندند، مقاومت نميكردند و پروندهي امام حسين(ع) را خدشهدار ميكردند. ولي افرادي كه با اصرار زياد ماندند، افرادي محكم و استوار بودند. آنان « كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ ...»[2] بودند و افرادي بودند كه حضرت حجت (عج) دربارهي آنها فرموده است «ما لَهُمْ فِي الأرضِ مِن شَبيهٍ» یعنی: نظير آنان در كرهي زمين وجود ندارد. برای مثال هنگامی که يكي از آنها جان تسليم ميكرد، در آن حال به دوستي كه بر بالين او بود گفت که وصيت و سفارشي ندارم مگر اینکه او تا زنده است، دست از دامن امام حسين(ع) برندارد. یاران امام حسين(ع)مانند آن حضرت افرادي محكم و استوار بودند. همهی اينها بخاطر عمل و كارهاي حسابشدهی آن حضرت بود. امام حسين(ع) در عمل دقت داشت و برنامهریزیهای فوقالعاده دقيق آن حضرت باعث جاودانگي ایشان شد. آن حضرت در شب عاشورا هزار نفر آنچنانی را از اطراف خود پراكنده كرد، وليكن زهربنقين را نزد خود فرا خواند. به حبيببنمظاهر نامه نوشت و او را به سوي خودش دعوت نمود. امام حسين(ع) از راه عقل و منطق باطن آن هزار نفر را آشکار نمود و به آنها فرمود که اگر مایلند که بروند، آنجا را ترک کنند، چرا که ایشان بيعت خود را از آنان برداشته است و آنان نیز برخاستند و رفتند. افرادی که باقی ماندند، چنان بینظیر بودند كه براي تاريخ و آيندگان درس عبرت شدند.
همهي اينها نتيجهي برنامهریزیهای دقيق امام حسين(ع) بود و عقل افراد معمولي در برابر این دقّت امام حسين(ع) متحير ميماند. حقیقت دیگری که باعث جاودانگي آن بزرگوار شده است، صبر و تحمل آن حضرت در برابر مشکلات است. ایشان در برابر دشمن سفّاكی به نام خاندان بنیامیه واقع شده بود. از طرفی دیگر افراد كوفه که اهل دنيا بودند، همچون دوستان ناداني بودند که قلبهايشان با امام حسين(ع) بود، ولي به خاطر منافع دنيایشان برعليه ایشان شمشير كشيدند. امام حسين(ع) در چنين شرايطي واقع شده بود. در چنان شرايطي فقط برنامهاي منظم، دقيق و توأم با صبر و تحمل انسان را نجات ميدهد. امام حسين(ع) صبری بيش از اندازه از خود نشان داد. قرآن مجيد صبر را تعريف و تمجيد ميكند و خداوند ميفرمايد: «... إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ...».[3] یعنی: خداوند با اهل صبر است.
صبر صفتی بسيار پسنديده است و عبارت از اين است كه انسان در برابر مشكلات، حوادث و شدايد جزع و فزع نكند. جزع یعنی باطن و روح انسان در مقابل مشكلات افسرده و مشوش نشود، خود را گم نکند و حالت باطني خودش را به ديگران اظهار نكند. اگر انسان غيرصبور در برابر مشكلات واقع شود، ميگويد: چه كنم؟ وقتي که ديگران اين عبارت را از او ميشنوند، پیمیبرند كه او عاجز، متحير و سرگردان مانده، نظم فكر و انديشهاش را از دست داده و تفكر و تعقّل سالمی براي او باقی نمانده است. این شخص قدرت تشخیص صحیحِ استفاده از اسباب و وسايل را ندارد تا با با آنها بتواند به مشكلاتش فائقآيد. اگر انسان حالت درماندگي خود را با كلماتي اظهاركند، بهطوریکه ديگران بفهمند او عاجز و سرگردان مانده است، اين حالت انسان را «جزع» ميگويند. آدمي وقتي گرفتار جزع شد، مقاومت خود را در مقابل مشكلات از دست ميدهد و در برابر سختيها ناتوان میشود و درنتيجه مشكلات و سختیها ارادهی این شخص را درهممیشکنند. اين همان حالتی است كه افراد در گفتگوهای عاميانه به هم اظهار میدارند که قدرت فكر و حوصلهاي برايشان نمانده است و اعلام میدارند که اعصابشان خراب شده است، خود را در برابر مشكلات گم كردهاند، چشم به خوبي نميبيند و یا گوش به خوبي نميشنود و چنان خود را باختهاند كه حتی قادر نيستند كلمات را به صورت منظم بيان كنند. در واقع اينها حالات كساني است كه از نظر روحي محدود و ضعيف ميباشند واز نظر عمقِ باطن و وجود تهيهستند، فلذا گرفتار جزع ميشوند.
اما در مقابل كساني نیز هستند كه اندرونی قوي و وسيع همانند اقيانوس دارند. اینان تعقّل و مركز ادراكاتشان به اندازهاي قوی است كه در مقابل حوادث ناگوار جزعوفزع نمیکنند، خودباخته نميشوند و در مقابل حوادث همانند كوه ايستادگي ميكنند. ایننوع انسانهاي شايسته به دو حقيقت متكياند. اتكای اینان اول به خداوند متعال است، زيرا معتقدند كه خداوند مشكلاتي براي متكامل شدن انسانها خلق كرده است؛ وليکن راهحل آنها را نيز آفريده است. مشكلات به مثابهی گرههايي هستند كه خداوند براي باز كردن آنها به انسان تواناهایی همچون انگشتان داده است. انگشتان را طوري آفریدهشدهاند كه اگر انسان حوصله كند، ميتواند با سرانگشتانش هر گرهاي را به آساني باز كند. اين همان مضمون حديثي از علي(ع)است که اگر مشكلات زيادي در برابر انسان واقع شود، او نباید به یک باره به باز كردن تمامي آنها فكر كند. چرا که اگر به تمام آنها بیندیشد، جزع میکند، خود را گم مينماید و در اولين قدم شكست ميخورد. انسان باید ابتدا دربارهي اولين مشكل بيندیشد، آن را حل كند و سپس به دومي و سومي فكر كند. اگر او اين كار را انجام دهد، به تمامي مشكلات فائق میآید.
زندگي اين جهان سراپا مشكلات است و اين واقعيتی در حيات زندگي اين عالم است، ولکن خداوند اسبابی در اختيار انسانها قرار داده است كه ميتواند آن مشكلات را يكي پس از ديگري حل كند. مثلاً انسان در پنج ساعت پنج مشكل و در ده روز ده مشكل را حل ميكند و اين روش بهترين راه براي حل مشكلات است. اگر انسان با مشكل بزرگي روبرو شد، نبايد نظم فكري، عقلي و ادراكي خودش را به هم بزند و در باطن خودش اغتشاش ايجاد كند. او نبايد نظم وجودش را به هم بزند و خودش را گم كند، بلكه بايد همان فردي باشد كه قبل از مشكلات فكر ميكرد و از هر وسیلهای در جايگاه خودش استفاده ميكرد. او بايد بعد از مشكلات هم همان انسان منظم باشد. اگر انسان در برابر مشكلات خودش را گم نكند، اهل جزع نباشد و نظم ادراكش را به هم نزند، همهي مشکلاتش را حل ميكند.
در اين مورد جرياني نقل ميشود. مرحوم آقا شيخ عباس تهراني شاگرد مرحوم شیخ جواد آقا ملكي تبريزي بود. شیخ جواد آقا ملكي تبريزي از اولياي بزرگ خداوند است و كرامات و مقامات بزرگي دارد. آقا شیخ عباس تهراني براي ما نقل ميكرد که آقا جواد ملكي تبريزي هر سال یکبار علماي بزرگ قم را به منزلش دعوت ميكرد و ناهار به آنها کوفتهی تبریزی ميداد. آقاي شيخ عباس براي ما نقل ميكرد كه مرحوم آقا جواد ملكي تبريزي طبق معمول هر سال علماي مخصوص قم را براي ناهار دعوت كرد. بعد از اقامهي نماز ظهر سفره برای صرف ناهار پهن شد. بعد از اندرون منزل آقا ميرزا جواد ملكي تبريزي را صدا كردند. ايشان به اندرون منزل رفت و پس از برگشتن غیرطبیعی به نظر ميرسید. ولکن ايشان نشاط و تبسم خاص از خود نشان داد. وقتي غذا آوردند، آقا ميرزا جواد بيشتر از سايرين غذا میل کرد و به مهمانان اصرار كرد كه آنها هم بيشتر غذا بخورند. آقا شیخ عباس به ما گفت، من دانستم كه در منزل ايشان جريان و حادثهی ناگواري رخ داده است، ولي ندانستم چه شده است. آقا شيخ عباس ميگفت: من بعد از صرف ناهار زودتر از ديگران از اطاق خارج شدم تا ميهمانان ديگر هم زودتر بروند كه اگر آقا جواد ملکی گرفتاريی دارد، بتواند آن را زودتر حل كند. رفتم ديدم در حياط را قفل کردهاند. من برگشتم در حالی که به يقين ميدانستم كه حادثهاي رخ داده است. پس اصرار كردم كه جريان را بگويند.
آقا ميرزا جواد ملکی لبخندي زد و گفت: من يك نوهي ده ساله داشتم. نوهام هنگام آوردن سفره به داخل حوض حياط افتاد و غرق شد. خانمها مرا صدا كردند و گفتند كه فرزند فوت كرده است. من گفتم، قضاي الهي انجام يافته، فرزند فوت کرده است و ديگر زنده نميشود. اكنون وقت دعا و درمان گذشته و كار تمام شده است، ولي نبايد برنامهي خود را به هم بزنم و ميهمانان را ناراحت كنم، نبايد ادراکاتم را به هم بزنم و بگذارم كه در وضع ظاهريم تغييراتي ايجاد شود چرا که بنده و عبد خداي و صاحب توكل هستم و اکنون ميهمانانی را به منزل خودم دعوت كردهام. آقا جواد ملکی ادامه داد که اينها باعث شد كه تصميم گرفتم كه به اطاق بيایم و در سر سفره بنشينم و ميهمانان را سرگرم كنم تا معلوم نشود كه براي من مصيبتي روي داده است. ایشان در انتها به مهمانان گفت که ميل داشتم كه مانند هر سال ميوه و چايي صرف شود و بعد تشريف ببريد. واقعاً چه بسیار سعهي صدر لازم است كه انسان همانند این مرد متوکل و بزرگ استوار باشد. اين معناي صبر است كه ميرزا جواد آقا از خود نشان داده بود. صبر صاحب مصيبت را آرام ميكند و نميگذارد كه او گرفتار امراض جسمانی مانند فشارخون و سكته شود. ولي اگر صبر میرزا جواد آقا نميبود، بايد كارها تعطيل و غذا خراب ميشد، نظم منزل به هم ميخورد و خانم و دختران داد و فریاد ميكردند. در انتها این مصیبتزدگان مجبور بودند که واقعيت را بپذیرند كه فرزند فوت شده است، باید منتقل به قبرستان شود و دفن گردد.
تمام انسانهاي كامل مشكلاتشان را با صبر حل ميكنند. يكي از برنامههاي مهم امام حسين(ع) صبر است. صبر به اندازهي قوای چندين لشكر به آن حضرت كمك كرد. صبر باعث شد كه امام حسين(ع) در جنگ پيشرفت كند، یعنی باعث شد كه يك سرباز از نیروهای آن حضرت بتواند چند نفر از سربازان دشمن را به قتل برساند. امام حسين(ع)، اصحاب و اهلبیت: اهل صبر بودند. آن بزرگوار در روز عاشورا همهي آنها را به صبر كردن سفارش كرد. واقعاً این حقیقتی است که در جريان كربلا آمده است: «قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ».[4] همچنین این که آمده است معنويت و معاني به امام حسين(ع) كمك كرد، همه مربوط به ملائكه نیست، بلكه خود صبر امر قلبي و معنوي بزرگي است. آن حضرت توأم با صبر توانست در مقابل قدرت بزرگ آنچنانی، محكم ايستادگي كند و نهايت بیاعتنایی را به آنها بنماید.
برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب جاودانگي امام حسين (ع) (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود.
[1]- قپان: ترازوی بزرگ، مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، (فرهنگ فارسی معین)
[2]- سورهی الصف، آیهی 4.
[3]- سورهی بقره، آیهی 153.
[4]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، جلد 98، صفحهي 322.