«و بِعَظَمَتِكَ الَّتى مَلََأتْ كُلَّ شَىْءٍ»
خدايا، من سؤال مىكنم از تو به واسطهى عظمت تو. عظمت يعنى بزرگى، عظمت عبارت است از آن بزرگىاى است كه عقل و هوش و درك انسان را متحيّر و عقل انسان را مبهوت نمايد. البتّه در اين جا عظمت به معنى مقدار و اندازه نيست. وقتى كه بزرگى و اهميّت چيزى عقل انسان را متحيّر و واله نمايد آن بزرگى را عظمت مىگويند. خدايا، تو داراى عظمت و بزرگى هستى، اى خدايى كه عظمت تو همهى اشياء را پر كرده است، اى خدا، سؤال مىكنم از تو به واسطهى عظمت تو، آن چنان عظمتى كه باطن تمام اشياء را پر كرده است.
يعنى عظمت تو و شعاع عظمت تو در تمامى اشياء ظهور كرده است و تمام اشياء پر از عظمت تو هستند. اگر آدمى اندرون اشياء را بشكافد و در باطن خلقت هر شىء تحقيق كند، عقل انسان در برابر وجود آن شىء و در برابر تعادل و تناسب آن شىء متحيّر مىشود.
مثلاً هستهى اتم را از نظر علمى و فيزيكى و فلسفى و عرفانى در نظر بگيريد. اگر يك فيزيكدان در تركيبات فيزيكى يك اتم مطالعه كند متحيّر مىشود. در هستهى مركزى آن اتم و در ذرّاتى كه دور هستهى مركزى آن با سرعتهاى خاصّى حركت مىكنند و نظام مخصوصى كه بين هسته و ذرّات هسته است كه باعث هندسهى خاصّ آن ذرّه شده است. وقتى كه هستهى مركزى يا خود ذرّات اطراف هسته كه تبديل به انرژى مىشود و انرژى تبديل به اتم مىشود، عقل فيزيكدان در برابر آن عظمت مبهوت و متحيّر مىشود. چرا؟ زيرا فيزيكدان در ساختمان اتم عظمت مشاهده مىكند كه اين عظمت از خود اتم نيست؛ زيرا اگر اتم زبان باز كند و حرف بزند هرگز نخواهد گفت كه من خودم اين هندسهى بهتآور را براى خودم ايجاد كردهام، حتماً خواهد گفت كه اين هندسهى عجيب از جاى ديگرى آمده است و در من به صورت عاريه است و اين هندسهى عجيب و بهتآور، نمونهاى از عظمت يك صاحب عظمت پس پرده است. كه او خداوند متعال است.
اگر يك فيلسوف دربارهى وجود و ماهيّت اتم غور كند و در واقعيّت وجود و آثار آن بحث كند، عقل آن فيلسوف نيز متحيّر خواهد شد كه خدايا، اين وجود اتم و آثار قدرت آن از كجا سرچشمه گرفته است؟! اگر يك عارف در اين قسمت بحث كند، خواهد گفت: اين چه ظهورى است كه از آن ذات مقدّس يعنى خداوند بر اين موجود تجلّى كرده است. عارف در كيفيّت تجلّى و ارتباط مَجْلى و اصل جلوه و متجلّى غور خواهد كرد و عقل او در برابر اين عظمت مبهوت و متحيّر خواهد ماند. پس عظمت خداوند تمام اشياء را پر كرده است و همهى اين عظمتها نور و شعاعى از شعاع عظمت حق هستند. اين نمونهاى از يك شيىء كوچك به نام اتم بود، و امّا ذات غيرمتناهى خداوند از حيطهى عقل و انديشهى انسان قطعاً بيرون است، زيرا ذات حق داراى عظمت غيرمتناهى است. حضرت على(ع) مىگويد: اى خدا، از تو سؤال مىكنم به واسطهى آن عظمتى كه به فكر ما نمىآيد، آن عظمتى كه باطن و حقيقت تمامى اشياء را پر كرده است.2
برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب شرح دعاي كميل (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود.