صائني،صايني،آيت اله صايني

مباحثه ابليس وملائكه (قسمت اول)

براي توضيح بيشتر بر مطالب فصل­هاي گذشته يک مطلب از کتاب «تفسير روح المعاني» ذکر مي­کنيم که البته اين مطلب در کتاب «تفسير کبير» نسخه رازي نيز نقل شده است که به مباحثه ميان ابليس و ملائکه اشاره مي­کند.

ابليس بعد از آنکه طرد شد با ملائکه به بحث پرداخت و نسبت به ذات احديت شش اعتراض عنوان کرده و براي آنها از ملائکه پاسخ خواست. چون ابليس از درگاه خداوند رانده شده بود ديگر نمي­توانست اعتراض­ها و سخنانش را به خداوند بگويد و به همين جهت با ملائکه به بحث پرداخت.

 

اصل مناظره در کتاب تورات نقل شده است که عبارت است از: «اَنَّ الَّلعينَ قالَ لِلمَلائِکَهِ»؛ ابليس خطاب به ملائکه گفت: «إنّي اَسلَموا إنَّ لي اِلهً هُوَ خالِدي و مُوجِدي»؛ من مي­دانم براي من خالقي وجود دارد که مرا ايجاد کرده است. اين جمله بيانگر آن است که ابليس خود را خالق نمي­داند که بگوييم او خالق شر است بلکه خودش را مخلوق مي­داند. بنابراين ابليس به خداوند اعتقاد دارد. ابليس به ملائکه گفت: «لکِن لي عَلي حُکمِه اَفعَلَه»؛ من نسبت به قضاوت و حکم خداوند سؤال دارم، يکي از آن سؤال­ها اين است: «ما الحکمه الخلق وَ قَد کانَ عالِماً اَنَّ الکافِر لا يستُوجِدَ عند خَلقِه اِلي النّار»؛ حکمت خداوند از خلقت چيست؟ وقتي خداوند از اول عالِم بوده است که کافر حتماً به جهنم مي­رود چرا مخلوق را ايجاد مي­کند تا کافر شده و در آتش بسوزند؟ سؤال دوم اين است: «ما الفائده التکليف و کُلّ ما يوودُ اِلي المُکَلَّفون فهو قادرٌ علي تَقصيرهِ لَهم مِن غير مَعَ اِنّهُ لا يوودُ اِليهِ مِنهُ نَفعٌ و لا ضَرَر»؛ فايده تکليف انسان­ها چيست و چرا خداوند بدون اينکه براي انسان تکليفي قرار دهد آنها را بهره­مند نمي­کند در حاليکه مکلف بودن انسان و عمل کردن يا عمل نکردن او نفع و ضرري براي خداوند ندارد؟ سؤال سوم اين است: «هَب اَنَّه کَلَّفني بِمَعرِفَتِهِ و طاعَتِهِ فَلَّماذا کَلَّفَني بالسّجود»؛ خدايا من به هر تکليفي که بر گردنم نهادي عمل کردم، چرا اين يک مورد را بر من نبخشيدي و گفتي به آدم سجده کن. سؤال چهارم اين است: «َّما اَتَيتُهُ مِن تَرکِ السُّجُود فَلَم لِاَنَّني»؛ چرا وقتي من به آدم سجده نکردم مرا طرد کردي، پس ستّار بودن تو چه شد؟ خدايا فلسفه اين کار چه بود و چرا ضرر بي­فايده زدي؟ سؤال پنجم اين است: «اَنَّه لَمّا فَعَلَ ذلک لِمَ سَلَّطَني علي اولادِه و مَسکَنَني مِن اِغوائِهم و اِضلالِهم»؛ چرا بعد از اينکه من آن کار را انجام دادم و بر آدم سجده نکردم، مرا بر اولاد آدم مسلط کردي تا در حاليکه مرا نمي­بينند آنها را گمراه کنم؟ در پايان سؤال ششم اين است: «لَمّا المُحلَموا السَّده الطَّويلَه فلِمَ اَمهَلهِم و معلومٌ اَنّه لو کانَ العالَمَ خالياً مِنَ ااشَّرِّ لکانَ ذلکَ خَيرَاً»؛ چرا وقتي به آدم سجده نکردم، تا قيامت به من مهلت دادي در حاليکه اين به ضرر انسان بود چون معلوم است که اگر من نبودم براي انسان شرّي وجود نداشت و انسان به دنبال خير و مصلحت مي­رفت.

بحث ابليس بر اساس علم فطري است و نتيجه غلط هم از علم فطري بدست مي­آيد. اما علم ملائکه علم حضوري است که در آن غلط و اشتباه وجود ندارد. پس از آنکه ابليس سؤال­هاي خود را بيان کرد، خداوند خطاب به او فرمود: «انت ما عرفتني ولو عرفتني لَعَلِمتَ اَنّه لا اِعتِراضَ علي في شَيءٍ فَاِنَّني اَنا اللهُ لا اَلهَ اِلا اَنَا لا يسئَلُ اِمّا اَسئَل»؛ تو مرا نشناختي و اگر آنگونه که هستم مرا مي­شناختي، مي­دانستي که به کار من اعتراض وارد نيست، من معبود يکتا هستم و هيچکس حق سؤال نسبت به رفتار من ندارد.

 

برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب تفسير موضوعي قرآن کريم(مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود.

 

جستجوی پیشرفته

اوقات شرعی



آمار بازدید

امروز
دیروز
بازدید این هفته
بازدید آخرین هفته
بازدید این ماه
بازدید ماه گذشته
کل بازدید
332
388
7167
7206
30253
41339
2805329

پیش بینی بازدید امروز
984


IP شما:18.216.208.243