يا اَوَّلَ الاوَّلينَ وَ يا آخِرَ الآخرينَ.
«يا اوَّلَ الأَوّلينَ»، اى خدايى كه اوّل هر اوّل هستى، يعنى قبل از هر اوّل تو موجود هستى، يعنى تو پيش از هر اوّلى موجود هستى ولى تو خودت داراى اول نيستى. «يا اَوَّل الْأَوّلينَ»، يعنى خدايا، تو قبل از هر اوّلى موجود هستى، امّا براى خود تو اوّلى نيست؛ زيرا تو غيرمتناهى هستى، و «يا آخِرَ الاخِرينَ»، يعنى بعد از تمام آخرها تو هستى، امّا براى تو آخرى نيست؛ زيرا تو غيرمتناهى هستى، پس خداوند نور غيرمتناهى است و نتيجهاش اين مىشود كه خداوند هيچ نقصى ندارد، حدّ، اندازه، مبدأ و پايان هم ندارد. آيا اين مطالب را مىتوان تصوّر و درك كرد؟
هر دركى دو راه بيشتر ندارد، اين آخر كلام است كه مىگويم، اهل تجربه هم بعد از ممارست طولانى اينرا گفتهاند و من بعد از زحمتهاى فراوان اين را به شما مىگويم وگرنه به اين زودىها دستگير انسان نمىشود. يك راه اين است كه انسان اهل مكاشفه و شهود باشد كه نه من اهل اين كار هستم و نه شما اهل اين كار هستيد. راه دوّم اين است كه انسان مطالب حل شدهى علمى را زياد تمرين كند بطورى كه اين مطالب مانند موم در دستش باشد. چنين كسى هم آن قدر مىفهمد كه بانگ جرسى مىآيد، آن فرد همانند بانگ جرس از دور چيزهايى را درك مىكند. پس انسان بايد يا اين مطالب را زياد تمرين كند و يا اهل شهود باشد و اگر هيچ يك از اين دو نباشد، انسان واقعاً در خواهد ماند؛ زيرا
«معانى هرگز اندر فهم نايد
كه بحر قلزم اندر ظرف نايد گلشن راز، شيخ محمود شبسترى.»
اگر انسان بخواهد اين حقايق غيرمتناهى را در قالب الفاظ بيان كند، كارى نشدنى است؛ زيرا ما عادت كردهايم كه الفاظ را در محسوسات به كار ببريم. اساتيد فرهنگ لغت در فرهنگستان مىنشينند و در مقابل موجودات مادّى محسوس، لغت درست مىكنند. بعداً من آن لغات را استخدام مىكنم در مقابل اين معانى غيرمتناهى؛ در صورتى كه اساتيد لغتها را براى اين معانى غيرمتناهى وضع نكرده بودند. مرحوم فروزانفر در فرهنگستان، لغت فرش را وضع كرده بود براى اين موجود 3 در 4 كه براى ما محسوس است. ولى ما آن لغت را به صورت كلى در مورد موجودات نامحدود استعمال مىكنيم.
برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب شرح دعاي كميل (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود.