مسلمانان بايد در تمام امور زندگی‌ از قوانين اسلامی تبعيّت كند

تمام اديان مخصوصاً دين اسلام در مورد عقايد، اخلاق، رفتار، آداب و سنن بشر دستورهای خاصی آورده‌اند. رسول‌الله(ص)آخرین فرمان‌های الهی را برای جامعه‌ی بشری آورده است که بوسیله‌ی اهل‌بیت: تبیین شده است. این احکام حقایقی هستند که با واقعيات اين عالم منطبقند. اگر فردي و يا اجتماعي به این دستورها عمل كند، به سعادت مي‌رسد و ابدیت مي‌يابد.
امّا زندگي اكثر جوامع بشری بر مبناي رسوم، عادت‌ها و سليقه‌هاي آبا و اجداد و گذشتگان اداره می‌شود. هر اجتماع کوچک مانند خانواده و یا اجتماعات بزرگتر به اعتبار مناطق و ممالكشان رسم و رسوم دارند كه این مراسم مطابق واقعيّت نيست. وقتي مردم دور هم جمع مي‌شوند، هر يك از آنان در مورد موضوعاتی همچون طلوع و غروب ستارگان، ماه و آفتاب، وسعت جهان مادّه و معنا نظری مي‌دهد و عقيده‌اي دارد. اما آيا طرز فكر آنان مطابق با واقعيّت است؟ معمولاً اكثر مردم با حقايق و تطبيق كردن حقيقت با واقعيت كاري ندارند و از آنها غافلند. امروزه رسم شده است كه در جوامع مي‌گويند: انسان در زندگي اجتماعي بايد مردم‌دار باشد! اما متأسفانه جامعه‌ي ما به اینکه این مردم‌داری حق است یا باطل، مورد تأييد دين است يا نه و صحيح است يا خیر، چندان كاري ندارد.

 
عادت‌ها و رسم‌هاي غلط عمدتاً به خاطر راحتي و خوشي از گذشتگان به ارث برده شده است. مثلاً ايرانيان عادت كرده‌اند كه در شب چهارشنبه‌ی آخر سال آتش روشن كنند و یا سيزده فروردين را شوم بنامند. در ساير ممالك دنيا من‌جمله اروپا نیز عادت‌ها و رسم‌هاي غلطي هست كه مردم آن جوامع به آن‌ها عمل مي‌كنند. مشكل اصلي اديان مخصوصاً اسلام با این عادات غلط اين است كه انسان‌ها به جای عمل به این رسوم باید دين را بشناسند، با شناخت دین به واقعيّات اين عالم پي ببرند، اعمالشان را با دين منطبق كنند و رسم‌ها و عادت‌هاي غلط را ترك نمایند. در زمان بعثت پيامبر اسلام(ص)رسم بر اين بود كه هر قبيله‌اي بايد بتي داشته باشد و آن را پرستش كند. رسول‌الله(ص) می‌فرمود که انسان بايد به حقیقت الحقايق که همان پروردگار جهانيان است معتقد باشد و فقط او را پرستش کند، زیرا اين عالم با اين عظمت و بزرگي هرگز موافق رسم، عرف و عادت غلطی چون بت‌پرستی نمی‌شود. فلذا مردم آن زمان کارشکنی‌های زيادي كردند.


جمله‌ي معروف «النُّفوسُ كَالنُّصوص» هم كه به اشتباه به عنوان حديث نقل كرده‌اند، صحيح نيست. معني این جمله اين است كه اگر روح و نفس جامعه‌اي به مطلبي توجه کند، هر فردی باید به خاطر جمع از آن مطلب تبعيّت كند و اگر با آن مخالفت كند، ضرر مي‌بيند. اگر امثال اين مطلب درست باشد، در این صورت پيغمبر اسلام(ص) نبايستي با مشركان مخالفت مي‌كرد، زيرا تمام نفوس منطقه‌ي عربستان در آن زمان از خداوند اعراض كرده بودند و متوجه بتكده‌ها و مجسّمه‌هاي بي‌جان شده بودند. ولكن پيامبر اسلام(ص) از توجّه تمام نفوس مردم به بت‌ها شديداً انتقاد كرد و با كمك علي(ع) تمام بت‌ها را در کعبه به پائين كشيد و آنها را محو و نابود كرد. پس پيامبر اسلام(ص) بت را كه مورد توجه نفوس مردم بود شكست و به جای آن توحيد و یکتاپرستی را كه مطابق واقعيّت بود، تثبيت كرد. يكي از مشكلات انبيا: و مخصوصاً پيامبر اسلام(ص) اين بود كه عادت‌ها و رسم‌های غلط مردم را از میان بردارند و به جاي آن حقايق را تبلیغ کنند. پيامبر اسلام بر اين مطلب پافشاري بسیاری كرده است. اگر چه آن حضرت در طول تاريخ نتوانسته نتيجه‌ي مطلوبی بگيرد، ولي پايه و اساس تبعیت از حق را در میان مردم بنا نهاده است.


امروزه در جوامع اسلامي آقایان و بانوان به رسم و رسوم گذشتگان عمل مي‌كنند و اگر فرد عاقلي به آن‌ها گوشزد کند که كارشان مطابق عقل و شرع نيست، در جواب پاسخ میدهند: چه كنيم! رسم جامعه بر اين است و اگر ما نیز آن را انجام ندهیم، مورد تمسخر مردم قرار می‌گیریم. معناي اين جمله اين است كه تمسخر مردم براي آنان حجت است، ولي قضاوت عقل و دستور دين الهي براي آنان دلیل نيست. چه بسیار مراسم خلاف عقل و دين در مجامع، عروسي‌ها و عزاداري‌ها برگزار مي‌شود. يكي از این رسوم، گستراندن سفره‌ي انعام است كه جزو دين و مستحبات شده است. رسوم غلط نه تنها امروز بلكه از همان روزي كه پيامبر اسلام(ص) رحلت كرد، براي دين اسلام باری بسيار سنگين و مشکل‌آفرین شده است. كساني جانشین پيامبر(ص) شدند که به روح قرآن و اسلام آشنا نبودند، آن‌ها مفاهيم و برداشت‌هاي غلط خودشان را به نام اسلام به مردم تحويل دادند. دين بازيچه‌ي هوي و هوس افرادي مانند عثمان شد. او شخصيّت اجتماعي داشت، ولی شخصيّت ديني نداشت. وقتي كه نوبت به معاويه رسيد، به وسيله‌ي محدثین دروغين احاديث جعلي را به جاي احكام اسلامي جزو رسوم و عادات مردم كرد. اكنون چهارده قرن از عمر اسلام مي‌گذرد و اين بدعت‌ها، رسم‌ها و عادت‌های غلط به نام دين باقی مانده و رو به گسترش‌اند. متأسفانه، اكنون رسانه‌هاي گروهي به اندازه‌ای كه به نوحه‌سرایی و فيلم‌هاي شبیه‌خوانی اهميّت مي‌دهند، به حقايق اسلامي اهميّت نمي‌دهند. درحالی‌که در این رسانه‌ها باید حداقل روزي يك ساعت از افرادی که كارشناس، كاردان، مخلص، اسلام‌شناس، و آگاه به جريان كربلا هستند، دعوت شود تا واقعيات مربوط به تاريخ امام حسين(ع) را براي عموم روشن كنند، اسرار جزئيات شهادت آن حضرت را برای مسلمانان بيان نمایند و مقام ولايت و امامت را براي مردم تبيین كنند تا تعداد افراد دین‌شناس‌ و آشنا به اسرار قرآن در ميان مسلمانان روزبه‌روز كمتر نشود.


مردم نبايد عادت‌‌هاي غلط خودشان را منطبق بر جريان امام حسين(ع) كنند. مثلاً نباید بگویند: عباس(ع)  نوكر امام حسين(ع)  بود. اين طرز فكر از فرهنگ ايرانيانی گرفته شده است كه زمانی فرهنگشان ارباب‌-رعیتی بود. گویندگان این واژه بايد بدانند كه عباس(ع) اولین فداكار بود و آن بزرگوار همان شخصيّتي است كه امام حسين(ع)  به او فرمود: «بِنَفْسِي‏ أَنْتَ‏ يَا أَخِي»،[1] یعنی: ای برادر، جانم فداي تو باد. عباس(ع)  نيز امام حسين(ع)  را با احترام «يا سيّدي» و «يا مولاي» خطاب مي‌كرد، ادب عباس(ع)  در برابر امام حسين این‌چنین بود. مردم عادت كرده‌اند كه در روز عاشورا و تاسوعا در مسجد و یا در جمعی گرد هم آیند و یک فرد هر چه خودش درك كرده است و هر آنچه را که میلش مي‌خواهد در مورد امام حسین (ع)می‌گوید و رسم‌ها و عادت‌هاي گذشته‌اش را به نام دين به مردم تحويل مي‌دهد. يك روحاني واقعي اوّل بايد خود را از عادت‌ها و رسم‌هاي غلط جامعه برهاند و به اسلام با ديد اسلام واقعی نگاه كند. او باید قرآن مجيد را با بيان و زبان خود قرآن مطالعه كند و جريان كربلا را با بيان و زبان خود امام حسين(ع)  به مردم بگويد. تفاوت عباس(ع)  با امام حسين(ع)  در جاي خود محفوظ است، ولکن عباس(ع)  مردی بزرگ بود و ما نبايد با گفتن كلماتي از قبيل نوکر به آن مرد بزرگ جسارت كنيم. به همین منوال وقتي بعضي از افراد‌ مي‌خواهند حضرت مريم را با حضرت فاطمه(س) مقايسه كنند، مي‌گويند: مريم كنيز حضرت فاطمه(س) بود که اين اصطلاح ايرانيان است. مسلمانان بايد به تعبيرات رسول‌الله(ص) و ائمه: توجه کنند تا بدانند که آن بزرگواران درباره‌ي اين دو بانوی بزرگ چه گفته‌اند، آنان نیز همان را بگویند.


خداوند مي‌فرمايد: «...  لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ  ...».[2] یعنی: اي مؤمنان، به خدا و پيامبرش پيشي نگيرید. يك مسلمان مؤمن نبايد در عقيده، اخلاق، عمل و بيان كردن حقايق و تعارفات زندگي از خدا و پيامبرش(ص) پيشي بگيرد و نباید عرف و عادت و فهم خودش را تحميل به دين اسلام كند. خداوند در دنباله‌ی همین آيه‌ مي‌فرمايد: «وَاتَّقُوا اللَّهَ »، یعنی: از خداوند بترسيد و تقوي پیشه کنید. ماها بايد آداب زندگي را از اسلام و قرآن ياد بگيريم. قرآن مجيد وقتي از ابولهب و همسرش انتقاد مي‌كند این‌گونه مي‌فرمايد: « تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ  ».[3] یعنی: بریده باد دو دست ابولهب. ملاحظه مي‌شود كه قرآن مجيد تا چه اندازه ادب را مراعات مي‌كند، با اینکه ابولهب مشرك و دشمن سر سخت پيامبر(ص) است، قرآن كريم با مراعات ادب واقع مطلب را بيان مي‌كند و ناسزا و فحش نمي‌دهد. فقط مي‌گويد: «دو دست ابي‌لهب بريده باد»، زیرا او با دستانش مزاحم پيامبر(ص) است. قرآن راه انتقاد را با دعا كردن به مؤمنان ياد مي‌دهد. ما بايد به هنگام ذكر مصيبت و يا در نوحه‌سرایی‌ها و اشعاري كه گفته مي‌شود، نهايت ادب را در مقابل شهداي كربلا داشته باشيم و مؤدب و مقيّد به اخلاق دين و آداب اسلامي باشيم؛ نه اينكه هر مدّاح يا شاعري هر لفظ و كلمه‌اي را که خواست به صورت شعر بسراید و به آن بزرگواران نسبت دهد. اين اشعار بايد به وسيله‌ي اهل فن شناسایی، پالايش و تصفيه شود و بعد به صورت كتاب منتشر شود. دين اسلام خود آداب خاص و منطق ويژه‌ای دارد که باید آموخته شود.


حال سؤال اينجاست که آيا دين بايد خود را با ما منطبق كند يا ما بايد خودمان را با دين منطبق كنيم؟ جواب روشن است، مسلمان و مؤمن بايد خودش را با دين منطبق كند، نه اينكه با لجاجت افكار غلط خودش را به ديگران تحميل كند و پافشاری کند بر اینکه آنچه كه او مي‌گوید، بايد عملي شود و سپس دين را هم توجيه كند. اين عمل تخريب دين است. امروزه رايج شده است كه هر كس درباره‌ی امام حسين(ع)  هر چه که می‌گويد، نمي‌شود بر او اعتراضی کرد. آيا امام حسين(ع)   به خاطر گفتارهای سلیقه‌ای افراد شهيد شده است؟ يا این که شهيد شدن آن حضرت به خاطر اسلام است؟ واقعيات مربوط به اسلام و شهادت امام حسین(ع)  باید طوری گفته شود که حقايق مربوط به آنها از زير تلّ‌هایي از خرافات نجات يابد و حقيقت اسلام آشكار شود.


روايتي از امام حسين (ع) درباره‌ی این كه هر مسلمان بايد در تمام امور زندگی‌ از قوانين اسلامی تبعيّت كند، نقل مي‌شود. اين روايت نشان مي‌دهد كه امام حسين(ع)   بر خلاف عادت و رسوم غلط مردم رفتار مي‌كرد و مروّج عادت‌هاي غلط مردم نبود. همین طور این روایت نشان مي‌دهد كه آن حضرت هرگز عادات غلط مسلمانان را که برخلاف اسلام بود، تأیید نمي‌كرد. اكنون در جامعه‌ي ما اين عادت غلط وجود دارد كه وقتي افراد به هم مي‌رسند، قبل از سلام دادن به همديگر مي‌گويند: وقت به خیر و یا صبح به خیر. روايت از امام حسین(ع)  این است: «قَالَ لَهُ رَجُلٌ ابْتِدَاءً كَيْفَ أَنْتَ عَافَاكَ اللَّهُ فَقَالَ ع لَهُ‏ السَّلَامُ‏ قَبْلَ‏ الْكَلَامِ‏ عَافَاكَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ ع لَا تَأْذَنُوا لِأَحَدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ».[4] یعنی: فردي با امام حسين(ع)   روبرو شد و بدون سلام كردن گفت: «حال شما چطور است؟» امام حسين(ع) فرمود: چرا سلام نکردی؟ شما قبل از سلام با فردي مقابل نشويد و صحبت را با سلام كردن آغاز كنيد. امام حسين(ع) در این حدیث عادت غلط جامعه را شكست و از آن مرد انتقاد كرد.  آن حضرت خواهان اين بود كه واقعيّت دين در جامعه حاكم باشد. این‌گونه روايات از ائمّه: بسیار نقل شده است. اكنون نيز مردم جامعه‌ي ما گرفتار عادت‌‌هاي غلط قبل از ظهور اسلام هستند كه بايد با آموزش صحيح اسلامي آنها را ترك کنند.


چرا مسلمانان رسوم و عادات غلط خود را به دين تحميل كرده‌اند؟ اگر مسلمانان دوستدار رسول‌الله(ص)، ائمه(علیهم السلام)  و  امام حسين(ع)  هستند، بايد تصميم بگيرند تا آنچه را که واقعيّت دين است به مرحله‌ي اجرا درآورند. مسلمانان باید به واقعيّت دين معتقد باشند و راه مستقیم را طی کنند. چرا امام حسين(ع) جاودانه ماند؟ با اینکه آن حضرت فاقد تجهيزات لازم بود، غذاي كافي،‌ آب، اسلحه‌ و سرباز كافي نداشت، ولي در آن جنگ به معنای واقعی پیروز شد و زنده و جاويد ماند. علت مهم اين است كه آن حضرت اهل عادت و عرف و تابع رسم و رسوم غلط جامعه نبود. تمام اعمال و رفتار امام حسین(ع)  به خاطر خدا بود و ایشان تمام برنامه‌های خود را با واقعيات اين عالم تطبيق مي‌كرد.


وقتي كه  باران می‌بارد، درختان را سيراب مي‌كند، گیاهان را مي‌روياند، غنچه‌ها را تبديل به گل مي‌كند و منشأ بركات در زمين مي‌شود. قطرات باران به انسان‌ها و حیوانات نیز حيات مي‌دهد، چراکه اگر آب نباشد، آنها مي‌ميرند و حيات در زمين به خطر مي‌افتد. پس باران باعث حيات در زمين مي‌شود، زيرا خودش را با واقعیات و نظام خلقت تطبيق مي‌كند. اما اگر باران خودش را با نظام اين عالم تطبيق نکند، محال است كه آثار حيات در زمين به وجود آيد و اين نظام احسن خلقت در زمين مستقر شود. امام حسين(ع) ، ياران و اهل‌بیتش، گفتار، كردار و اخلاقشان را با واقعيّات اين عالم تطبيق كردند، فلذا جهان خلقت آنان را جاويدان و ابدي كرد و بقيّه‌ را به بوته‌ی فراموشي سپرد.

 

برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب جاودانگي امام حسين (ع)  (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود.

 
 


[1]- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، جلد ‏2، صفحه‌ی 90.

[2]- سوره‌ي حجرات، آيه‌ي 1.

[3]- سوره‌ي مسد، آيه‌ي 1.

[4]- تحف العقول، النص، صفحه‌ی 246.