وَ بِنورِ وَجْهِكَ الَّذى اَضاءَ لَهُ كُلُّ شَىْ‏ءٍ،

»َو بِنورِ وَجْهِكَ الَّذى اَضاءَ لَهُ كُلُّ شَىْ‏ءٍ» خدايا، سؤال مى ‏كنم از تو به وسيله‏ ى نور وجه تو، آيا در وجه خدا هم نور هست و هم غير نور؟ نه، اين طور نيست، اضافه‏ى نور به وجه، اضافه‏ى بيانيّه است، يعنى خدايا، من سؤال مى‏كنم از تو به وسيله‏ى نور وجه تو، آن نورى كه عيناً وجه و روشنايى تو است، خدايا، تمام وجه تو نور است و غير وجه تو سراپا ظلمت است.

در اين جا براى درك بهتر نور و ظلمت به دو مفهوم «وجود» و «ماهيّت» توجّه كنيد و آن اين است كه ما از وجودات خارجى اين عالم دو مفهوم ذهنى مى‏گيريم كه عبارتند از ماهيّت و وجود. مفاهيم متباين را ماهيّت و مفهوم مشترك را وجود مى‏گويند. پس ذهن ما از حقايق خارجى مفهوم ماهيّت را مى‏گيرد. به معناى ديگر هر واقعيّت خارجى داراى يك ماهيّت است: مانند ماهيّت كاغذ، ماهيّت انسان و ماهيّت آهن. همه‏ى اين ماهيّت‏ها در خارج داراى وجود هستند، پس خارجيّت اشياء دو مفهوم به ذهن ما ارائه مى‏دهد. يك مفهوم مشترك كه وجودات هستند و يك مفهوم غيرمشترك و مخصوص به خود موجودات كه نامش ماهيت است. وجود نور است، چرا نور است؟ اگر الآن آفتاب در اين مسجد نتابد و نور لامپ و مهتاب هم نباشد، مسجد ظلمت اندر ظلمت شود اشياء همه از همديگر غايب مى‏شوند در آن صورت من بر شما ظاهر نيستم و شما هم مرا درك نمى‏كنيد. الآن كه مسجد روشن است، من بر شما ظاهر هستم و شما بر من ظاهر هستيد؛ به دليل اين كه من تمام خصوصيات شما را مى‏توانم بگويم و من هم بر شما ظاهر هستم شما نيز مى‏توانيد خصوصيات مرا بگوييد. امّا اگر نور نباشد، نه تنها من از شما و شما از من غايب مى‏شويد، بلكه تمام اشياى مسجد هم از ما غايب مى‏شوند. ولى وقتى نور در مسجد باشد همه چيز روشن مى‏شود، زيرا نور خودش بر خودش ظاهر است و علاوه بر آن نور بقيه‏ى اشياء را نيز ظاهر مى‏كند. پس نور داراى دو خاصيّت است، يك خاصيّتش اين است كه خودش بر خودش ظاهر است و خودش خودش را ظاهر مى‏كند، خاصيّت ديگرش اين است كه به بقيّه‏ى اشياء ظهور مى‏دهد و بقيّه‏ى اشياء را هم ظاهر مى‏كند. يعنى نور ساير اشياء را نيز از پشت پرده و حجاب درمى‏آورد.

 در زبان عربى بهترين تعريف براى نور اين جمله است: «اَلنُّورُ هُوَ الظَّاهِرُ بِذاتِهِ وَالْمُظْهِرُ لِغَيْرِه» نور آن موجودى است كه در مرتبه‏ى ذاتش خودش بر خودش روشن باشد و غير خودش را نيز روشنايى و ظهور دهد. خورشيد اين چنين است: وقتى كه آفتاب مى‏تابد، فضاى مسجد را روشن مى‏كند و همه‏ى اشياى مسجد را ظهور مى‏دهد. ما هم نور را درك مى‏كنيم كه چيست و هم اشياى مسجد را درك مى‏كنيم كه چيستند. وجود چگونه است؟ اگر وجود نباشد آيا انسان در عالم خارج پيدا مى‏شود؟ نه، اگر انسان در عالم خارج وجود داشته باشد، در آن صورت آثار دارد، كمالات دارد، صنعت دارد. ولى اگر وجود به ماهيّت انسان نچسبد و ضميمه نشود، انسان بدون وجود، نه كافر است و نه مسلمان، نه جاهل است و نه عالم، نه خوابيده است و نه بيدار. هيچ خاصيّتى ندارد، نه زارع است نه كشاورز، نه صنعتگر است و نه دانشمند، نه موجود است و نه معدوم، نه جنگجو است و نه صلح طلب. امّا وقتى كه انسان داراى وجود باشد، تمام آثار انسانى بر او مرتّب مى‏شود.

 مثال‏هاى ديگر فراوان است. مثلاً فرش در عالم خارج وجود نداشته باشد، فرش بى‏وجود، يعنى ماهيّت بى‏وجود، فرش بدون وجود باشد آيا ماهيّت بدون وجود قيمت دارد؟ در بازار خريد و فروش مى‏شود؟ آيا فرش بى‏وجود خريدار دارد؟ آيا شما روى فرش بدون وجود مى‏توانيد بنشينيد؟ امّا وقتى به ماهيّت فرش، وجود ضميمه شود، به فرش بروز و ظهور و تعيّن مى‏دهد، آثار مى‏دهد، بركات مى‏دهد و فرش داراى آثار متناسب خودش مى‏شود. وقتى وجود بيايد، فرش داراى رنگ مى‏شود، داراى قيمت و ارزش مى‏شود و زينت اتاق مى‏شود.

 پس وجود سراپا داراى اثر و سراپا بركت و ظهور است و به تمام ماهيّات هم ظهور و بروز و اثر و بركت مى‏دهد. پس وجود نور است، امّا به شرطى كه انسان طعم وجود را بيابد و لمس كند و معناى وجود را درك كند. فلذا حضرت على(ع) مى‏گويد: «وَ بِنورِ وَجْهِكَ»، وجود، نور است، ذات حق نور است. امّا ما به وجود ذات حق راهى نداريم و چون راهى نداريم، عقل ما هم بدان جا راه نمى‏يابد و بحث هم نمى‏توانيم بكنيم و حق بحث هم نداريم. لذا على (ع) در ذات حق اصلاً بحثى نمى‏كند. پس ذات حق كنار از بحث است ولى آنچه كه براى ما قابل بحث است عبارت از «وجه الحقّ» است، «وجه الحقّ» بروز و ظهور ذات الهى است و عبارت از تعيّنات ذات خداوند است. دعاى شريف به ظهور و بروز تعيّنات ذات خداوند، «وجه» مى‏گويد.

 قرآن كريم نيز اين چنين مى‏گويد: «وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذوُالْجَلالِ وَالْاِكْرامِ» «وَجْهُ اللَّه» باقى است. خدايا، من از تو سؤال مى‏كنم به سبب نور وجه تو كه جواب مرا بدهى و احتياج مرا برآورده كنى. «وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذى اَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَى‏ءٍ». آن نورى كه به وسيله‏ى آن نور تمام اشياء روشن شده است. منظور از تمام اشياء تمام ماهيّات است، تمامى ماهيّات به وسيله‏ى وجه الله متلأ لو شده و روشنايى يافته‏اند. تمام ماهيّات اين عالم و تمامى اشياء به وسيله‏ى نور اسماء و صفات پروردگار روشن گشته‏اند و داراى وجود شده‏اند.

 

برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب شرح دعاي كميل (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود.