مصاحبه اختصاصي با حضرت آيت الله صائني (ره)- (بخش اول)

سوال: لطفاًاز زندگی خودتان شروع بفرمایئد؟

 گفتن از خودم برايم چندان مطلوب نیست، من يكي از طلاب معمولي زنجان هستم كه در سال 1311 شمسي در شهرستان زنجان متولد شدم. پدرم مرحوم شیخ اسحاق صائني مي باشد .

خود ايشان اهل عرفان و سلوك و جامع معقول و منقول بود . مجموعه ادبیات را در زنجان خواندم، كلام مقداري اصول منطق و فقه و بهره اي از فلسفه را در زنجان تلمذ نمودم و در سال 1329 شمسي قبل از اتمام دبیرستان مشرف به قم شدم.

پدرم پیشنهاد كردند كه مشغول تحصیل در علوم اسلامي باشم، ولي اين كار در اوايل براي من خیلي مشكل بود الزاماً با نظر ايشان شروع كردم، ولي برايم خیلي سنگین بود.

خسته مي شدم و گاهي شب ها خوابم نمي آمد واقع مطلب اين بود كه راضي نبودم، ولي حجب و حیاء وادارم مي كرد كه ادامه ي تحصیل دهم تا اينكه يك شب خوابي ديدم و آن خواب براي من خیلي عجیب و جالب بود. بعد از ديد آن خواب رويه ي من كلاً عوض شد تغییر و تحولي در روحیات من ايجاد شد.  

با علاقه ي تمام ادامه تحصیل دادم. وقتي عازم قم شدم با يكي از فامیل ها خدمت آيت الله سید احمد زنجاني رسیدم و ايشان هم معرفي كردند به آيت الله حجت.  از ايشان جزوه اي خواسته ولي فرمودند قید شرعي ما اين است كه كساني كه در اين مدرسه بیتوته مي كنند بايد داراي محاسن باشند)من در آن موقع محاسني نداشنم( مجبور شدم مدت يك سال در بیرون از مدرسه بمانم منزلي گرفتم. در خیابان تهران ، قم گاراژي بود كه طلبه ها اسم آن را مدرسه گذاشته بودند.

يك سال آن جا ماندم تا اينكه سال بعد مننقل شدم به مدرسه حجیته و حجره اي گرفتم روبروي خیابان . شماره ي حجره 116  بود تا آخر تحصیلاتم در حدود 15 سال در آنجا بودم در اوايل با يكي از طلاب زنجاني هم حجره بودم، ولي وقتي ايشان رفتند بنده تا آخر تنها بودم.

رسائل ، مكاسب، كفايه را خدمت آيت الله مجاهدي كه اهل تبريز بودند، تلمذ كردم . مدتي خدمت آيت الله سلطاني شیخ عبد الجواد اصفهاني درس خارج فقه و اصول خواندم جلد دوم كفايه را در محضر امام )ره( بودم، ولي عمده درس خارج را از محضر آيت الله محقق داماد استفاده كردم. يك دوره و نصفي خارج فقه و اصول در محضر ايشا ن بودم. از آن زماني كه درس خارج مي رفتم درس مرحوم بروجردي هم مي رفتم، درس خصوصي علامه كه در منزل فرمودند خارج عروه در آن هم شركت مي كردم البته ايشان يك دوره خارج اصول هم گفته اند و بنده در اكثر آن جلسات شركت كردم و تقريرات آن موجود است.

در ايام تعطیل در خدمت علامه دراية، هئت، نجوم مي خواندم. مقداري از هیئت را در محضر مرحوم شیخ محمد علي اردبیلي كه هم مباحثه مرحوم منجم بودند و از ملازمان مرحوم اصفهاني،خواندم هر چیز مقداري رياضیات را در محضر ايشان بودم اما علوم عقلي را عمدتاً در محضر علامه طباطبايي بود. البنه سفر نفس اسفار را خواهش كرديم سید ابوالحسن قزويني شروع كرده اند ولي منظومه ، الهیات شفا، يك دوره اسفار كامل را از علامه خواندم، علامه در دوره اسفار گفته اند در دوره اول سفر نفس را نگفته اند. يك بار بنده از ايشا پرسیدم چرا سفر نفس را نگفتید فرمودند: مطالعه نكرده بودم اما در دوره ي دوم سفر نفس را هم گفته اند.

شب هاي پنجشنبه و جمعه جلساتي تشكیل مي شد و در آن جلسات مطالب مهم اعتقادي و اجتماعي مطرح مي گشت. نتیجه ي آن جلسات هما كتاب روش رئالیسم و بعدها كتاب بداية و نهاية الحكمه بود كه با قلم استاد نوشته شد.  اداره ي آن جلسه از نظر تعیین وقت و نوبت گیري برعهده بنده بود. در اكثر اوقات بنده به ايشان اقتدا مي كردم اگر چه از امام جماعت بود فرار مي كرد ولي به خاطر لطفي كه به بنده داشت از بنده ممانعتي نمي كرد. آن بزرگوار براي شاگردان خصوصي دستورالعمل هم مي فرمودند.

برادر بزرگشان نیز اهل مكاشفه و عرفان بود. البته مقداري از عرفان را خدمت علامه هم خواندم. در ايامي كه در قم بودم تدريس هم مي كردم، حتي اولین جلساه جامعه ي مدرسین درحجره ي بنده تشكیل شد. آقاي مكارم پیشنهاد داده اند كه جلسه در حجره ي شما تشكیل شود تا زياد مورد توجه نباشد. مدرسان متعددي دعوت شده اند و تعداد آنها به 11 نفر مي رسید و جلسات هفته اي تشكیل مي گرديد  در سال 1344 شمسي كه مدتي در زنجان بودم ، قصد ازدواج نمودم، مردم زنجان درخواست كرده اند كه در اين شهر بمانم، من در خلوت به طرف قم فراركردم.

منزلي در قم اجاره كرديم وقتي براي اجاره نامه نوشتن نبودم آيت الله سید احمد زنجاني به عنوان ضامن بنده شد حركت كردم و به طرف زنجان تا اسباب منزل را به قم منتقل كنیم. همشهريان متوجه شده اند اكثر اين آقايان كه مقلد آقاي میلاني بوده اند، نامه اي يا تلگرافي به خدمت ايشان اطلاع داده بودند و ايشان نامه اي به بنده مرقوم فرمودند كه ماندن شما در زنجان واجب است.

اگر بخواهي بروي حكم خواهم كرد كه بمانید.  بنده اول قضیه را شوخي تلقي مي كردم، ولي بعداً ايشان زنگ زده اند بند هم موقتاً قبول كردم ولي بعد از مدتي سنگین تر شدم در آن موقع هم امام و هم علامه محقق داماد و خودم متأسف بودم ولي از اوامر آقاي میلاني اطاعت مي كردم و ماندم در طول اين مدت چند دوره كامل تفسیر، فقه، اصول، يك دوره نهج البلاغه و يك دوره شرح دعاي كمیل و يك دوره توحید صدوق را تدريس كردم و هم اكنون هم مشغول تدريس فقه اصول و فلسفه مي باشم.

جستجوی پیشرفته

اوقات شرعی



آمار بازدید

امروز
دیروز
بازدید این هفته
بازدید آخرین هفته
بازدید این ماه
بازدید ماه گذشته
کل بازدید
2372
2187
4684
9838
35475
46115
2764175

پیش بینی بازدید امروز
2400


IP شما:3.15.219.217