خاطرات مرحوم آیت اله صائنی از استاد بزرگوارشان حضرت آیت اله علامه طباطبایی(قدس سره)

 

(قسمت دوم – تدریس فلسفه ،تفسیر قرآن وفعالیت در حوزه علمیه قم)

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ

 

(رجالٌ صَدَقَوا ما عاهَدُوا الله عَلَيهِ)

 

 در این بخش بعضی از خاطرات خودرا به عنوان شاهد یاد آور می شوم:

 

1- به مناسبت حوادث بدخواهانه ی بعضی از مغرضان، تدریس فلسفه و حکمت توسط ایشان مورد تهدید قرار گرفت و کار به جای باریکی کشیده بود. یک پنج شنبه در حضور ایشان به جلسه هفتگی می رفتیم و معمولا در مسیر و راه رفت و برگشت که حقیر در خدمتشان بودم، صحبت های خصوصی گوناگون مطرح می شد. این جانب اقدامی را درباره ی مزاحمت اشخاص مورد نظر مطرح کردم که بلکه اقدامی فرمایند. فرمودند: ببینیم خدا چه پیش آورد. هر چه خدا خواهد، همان زیبا و بهتر است. گفتم: آقا ممکن است درس را تعطیل کنند و به شخص حضرتعالی تعرض و جسارت و اهانت شود گفتند:فلانی- اسم این جانب را آورده، مخاطب قرار دادند- ما بندگان خداییم، نه خود چیزی هستیم و نه مالک چیزی هستیم و این را قرائت فرمودند: فَاِنَّ العِزَّه لله جمیعا(النساء/128) و پس از اندک زمان، خداوند به فضل خود تمام مشکلات را از سر راه برداشت.

 

 

2- ایشان درس خارج فقه می فرمودند و حقیر، تقریرات ایشان را می نوشتم و در هر هفته به خدمتشان می دادم، تا ملاحظه فرموده، اگر احتیاج به اصلاح باشد، یاد آوری کنند. ولی معمولا یاد ندارم جز تایید و تمجید و تشویق مطلبی بفرمایند. این جانب، یک روز به ذهنم رسید که به ایشان پیشنهاد کردم، اجازه بفرمایید هر مسأله ی فقهی که تمام می شود، خلاصه ی نظر حضرتعالی را به عنوان و در حدّ فتوی بنویسم و تدریجا جمع شود و بالاخره مجموعه ای از فتاوای شما خواهد بود و هم حاشیه بر کتاب العروه الوثقی. آقا، لبخندی زدند و فرمود: من می دانم این پیشنهاد شما به مناسبت علاقمندی و محبت شما است. جزاکما.. لکن از شما تمنا می کنم، این خدمت را درباره ی من انجام ندهید. اگر جنابعالی امروز این کار انجام دهید، فردا هم ممکن است کسی پیدا شود و بگوید حاشیه عروه که موجود است، چرا طبع نشود. خیرخواه دیگری تشویق یا اقدام در چاپ می کند و در مرحله ی سوم می گویند،حاشیه عروه و فتاوای فلان چاپ شده، باید منتشر شود و تدریجا باب تقلید مؤمنان و مراجعات و مرجعیّت باز شده، با این که به قدر کافی آقایان مراجع محترم وجود دارند، وقت ما از کار های لازم و وظایف شرعی که تشخیص داده ام ، ازدست می رود . نه، اجازه دهید من وظیفه شرعی و الهی خود عمل و انجام وظیفه کنم.

 

آقا می فرمودند:« در اولین فرصت که به قم منتقل شدم دقیقا در اوضاع و خصوصیات و نیز کمبود ها و احتیاجات علمی و فکری حوزه علمیه مطالعه ی دقیق کردم و بالاخره در دو جهت احساس کمبود نمودم:

 

الف) در به کار انداختن عقل از راه صحیح و پرداختن به علوم عقلیّه، که در حقیقت برای رفع اشکالات و شبهات و همچنین اثبات حقایق و تبیین واقعیّات از راه برهان قطعی خداوند متعال ابزاری جز عقل در متن وجود بشر قرار نداده است.

 

 ب) متداول نبودن و در متن علوم حوزه قرار نداشتن قرآن کریم و تفسیر آن بر طبق هدایت خود قرآن و روش اهل بیت و ائمه طاهرین علیهم السلام و روی همین مطالعه و تشخیص، وظیفه شرعی بر خود دیدم در این دو مورد، آن مقدار که میسور باشد، کوشش نموده، به فضل پروردگار راه هر دو فنّ را برای مستعدان از اهل تحصیل در حوزه باز کنم». حقیر دقیقا به خاطر دارم، در یک مورد به مناسبتی از رنج ها و درد ها که ایشان متحمل شده بودند و باز ادامه داشت، سخن به میان آمد. ایشان با حالی که که واقعا هر ببینده را به لرزه می انداخت، فرمودند:« من علاوه بر همه چیز آبرویم را در این راه گذاشتم».

 

در صورتی که، اگر ایشان به جای تفسیر المیزان و تدریس تفسیر و به جای کتاب های اصول فلسفه و روش رئالیسم و بدایه الحکمه و نهایه الحکمه و اسلام در شیعه و قرآن در شیعه و ده ها کتاب و مقالات دیگر و به جای ندریس فلسفه و حکمت و تربیت شاگردانی در سیر و سلوک معنویت و عرفان  عملی و ایجاد دگرگونی در مسیر تفکر حوزه ی علمیه و دادن حیات سلوک جدید و بینش نو بر جوانان مستعد حوزه اگر علامه ی عزیز، به جای آن خدمت ها رساله عملیه و توضیح المسایل می نوشتند و به درس خارج فقه و اصول فقه اکتفا می کردند و در بساط مرجعیت گام می زدند، بدون شک و تردید در صف اول مراجع زمان خود بودند. اگر نگوییم از همه و بر همه مقدم بودند، ولی به خاطر خدا و غلبه بر نفس و هوا و قصد قربت و انجام وظیفه و خدمت به اسلام، علاوه بر این که از امتیازات ظاهری و مقام قابل زوال صرف نظر کردند، به قول خودشان از آبروی خود هم سرمایه گذاری کرده جسارت ها و هتاکی ها شنیدند و بهتر آن که سخن را کوتاه کرده، به بعض از بسیار آنچه می دانم اشارت نکنیم.

 

مرحوم علامه بسیار کم حرف و اهل تفکر بودند و تا ضرورت ایجاب نمی کرد، لب به سخن نمی گشودند و در مذاکرات علمی بسیار سخت و جدی و با حوصله و صبور بود و با بردباری طرف مقابل را تفهیم و قانع می کردند و هیچ گاه دیده نشد که در مقابل حرف های نسنجیده یا کج فهمی بعضی ها تندی کرده، یا تغییر به بیان کنند و زبانی بسیار پاک و طاهر داشتند و اساسا ایشان در تمام رفتار و اعمال قصد تقرب به خدا می کردند و عمل و کار را به عنوان عبادت انجام می دادند و از ایام اقامت و تحصیل در نجف دارای مقام مکاشفه بودند و جناب آقا سیدعلی آقا قاضی را بسیار تجلیل می کردند و خود را مدیون او می  دانستند. روزی به مناسبتی فرمودند: فیلم عکس مبارک آقای قاضی، در پیش من است. عرض کردم، آیا ممکن است آن فیلم را به مخلص خودتان مرحمت کنید؟ فرمودند: مانع ندارد، به شرط این که دو عدد عکس تهیه کرده، به من بدهید که من بسیار علاقمندم، آن عکس پیش من باشد. سپس فیلم را دادند، که بحمداله فعلا پیش این جانب و مربوط به سن نسبتا جوانی است، نه اواخر عمر آن بزرگ مرد و داستانی هم درباره ی عکس نقل فرمودند که من از نقل آن صرف نظر می کنم و نا گفته نماند که حضرت قاضی نیز برایشان توجه خاصی داشتندو علامه عرفان عملی و طریقه سلوک الی اله و عرفان نظری را از محضر آن بزرگ بهره مند گردید، می فرمودند در میان رفت و آمد ها و ارادتمندان آقای قاضی، جلسه خصوصی داشتیم که تعداد حاضران به ده نفر نمی رسید و ایشان فصل های مفید فتوحات مکیه ی ابن عربی را تدریس می کردند و می فرمودند: آقای قاضی در فهم درست آیات و روایات ید بیضا نشان می دادند و یک مرتبه می فرمودند: من به روش تفسیر قرآن از طریق ایشان و مجالست ایشان آشنا شدم و فرمودند: جناب قاضی در درک نکات و لطایف شرح صدری داشتند که من مانند آن را در استقامت فهم در افراد بسیار نادر دیده ام. مرحوم آقای قاضی هر کس را تربیت کرده است، وی در حد خود از نوادر روزگار است، که خود کار و تحقیق بسیار لازم دارد و در ردیف اول کوثر قاضی و تربیت یافتگان مکتب امیر المؤمنین علیه السلام، در نجف علامه طباطبایی است که خود کوثر و برادر بزرگوار علامه مرحوم آقا سید محمد حسن طباطبایی الهی که یک سال از آقا کوچک بودند، در ردیف علامه بودند و گاهی علامه می فرمودند: اخوی با من هیچ تفاوتی نداریم. با هم به نجف رفتیم و با هم برگشتیم و در همه مراحل و مواطن و اساتید شریک و با هم بودیم و چون آقای اخوی معاشرت کم تر از من دارند و زیاد به حال خود می رسند، شاید از آن لحاظ فعلیت ایشان بیش تر و قوی تر باشد.

 

بر گردیم به اصل مطلب. علامه ی بزرگ کوثری بود که، پایه های مکتب ماتریالیسم و مادی گری را با «روش رئالیسم» به هم ریخت و لرزاند و در همان کتاب شریف، فرق میان فلسفه و علم را مبتکرانه و واقع بینانه بیاموخت و مسایلی جدید را مانند تحقیق در اعتباریات و بیان تفاوت بین حقایق و امور اعتباری برای اولین بار به صورت فصلی جدید و جدا از سایر مسایل فلسفی مورد تحقیق قرار داد و همچنین بحث در علم و ادراک را بسیار عالمانه و از راه برهان به تحقیق در آورد و برهان صدیقین را فقط با یک مقدمه به کرسی برهان نشانده، بسیار ساده طبیعی، و طبق ادراک فطری بیان فرمود و دیگر مسایل فلسفی و جواب از صورت دلیل یا اشکالات مادیین را به زیباترین صورت بیان و نتیجه گیری فرموده است. و در نتیجه، آن کوثر عزیز، نگرانی و یأس را از فکر و روان جوانان حوزه های علمیه و دانشگاه و حتی علمای بزرگ در خصوص تشویشی که از ناحیه ی حملات نشریات و بیانات احیانا پوچ مادیین پیدا شده بود و حتی حکومت وقت سخت به وحشت افتاده بود زدود.

 

درست به خاطر دارم، یک روز به مناسبتی در مدرسه ی مرحوم آیت اله حجت معروف به حجتیّه روضه بود و جمع زیادی از مدرسان و فضلا و طلاب حضور داشتند و مرحوم آقای تربتی، واعظ مشهور و مخلص در قم به منبر رفت و درضمن صحبت خطاب به مدرسه و فضلا گفت: آقایان من اطلاع دارم، خدا از دست می رود و شما مشتقّات کفایه را می خوانید و احساسات بر ایشان غلبه کرده، گریه نموده گفتند: آقایان به داد خدا برسید و این جریان در زمانی اتفاق افتاد که، دکتر ارانی در ایران مشغول فعالیت به اصطلاح علمی مارکسیستی بود و سر و صدای فوق العاده و جو تبلیغات موثری به راه انداخته بودند. در چنین جو و فضایی یک نفر به تنهایی-که در باطن کوثری بود جوشان_ بدون داشتن هیچ وسیله ی ظاهری و پشتوانه دنیوی از مال و ریاست و نفوذ و قدرت قدعلم کردند و با اندک افرادی جلسه هفتگی تأسیس فرمودند و پس از زمانی متن کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم تهیه شد و مرحوم حکیم توانا شهید مطهری که خود از ارکان جلسات بودند، با پاورقی ارزنده کتاب به چاپ رسید و این کتاب چنان مؤثر و کوبنده بود که مانند آبی بر آتش جوش و خروش مادی ها ریختند و آن ها را خاموش و خفه کرد و همراه این خدمت از جوانان مستعد و خوش قریحه شاگردان بصیر و متفکر، واقع بین، اندشمند، صاحب قلم تربیت فرمود، که بعضی ها به لقای حق رسیدند و اکثر آنان به برکت زحمت و نفس آن کوثر در حوزه های علمیه و جای جای کشور هر یک به نوبت خود می درخشند و در معارف حقه و اصلاح خود و جامعه درخشش و حیات معنوی از خود منعکس می کنند.

 

مرحوم علامه، کوثری بود که با دست یازی و علاقه شدید به برهان مورد توجه حکمت مشاء و اشراب و طراوت دادن به آن لطافت و صفا که در حکمت متعالیه مشهود است، اسفار را تدریس می فرمودند با کمال ملاحظه ی احترام و مراعات مقام والای مرحوم صدرالمتألهین (قدس سره) مطالب نه چندان ضروری یا غیر برهانی را انگشت گذاشته، نقطه قوت و ضعف را نشان می دادند و نگرش به حواشی اسفار ایشان برای اثبات این مطالب کافی است. به طوری که، نهایه الحکمه یک دوره به فلسفه به روش حکمت متعالیه است، منتهی با نگرشی جدید و راهی تازه، به طوری که هر وارثی اگر اول آن کتاب را با دقت مطالعه کند، می بیند که کوثر زمان مانند دیگر حکما، حکمت را با جملات متداول در کتب فلسفه تعریف نکرده اند، بلکه با متد خاصی، با روش واقع بینی فطری در تعریف و نگرش بر فلسفه وارد شده اند و طالبان حکمت و دارندگان استعداد علوم عقلی و برهانی را با قضایای صادقه و برهانی حکمی که مانند حلقه های زنجیر به هم پیوسته، تببین شده است، آشنا و مأنوس ساختند  و دیگر از کار های ارزشمند آن معلم این بود که فن حکمت و فلسفه را از اصلاحات و تعبیرات نامأنوس و دور از اذهان و لغت های غریب  تصفیه فرمودند و هیچ گاه از اصطلاحات عجیب در نظر عامه استفاده نمی کردند و در نوشته نمی آوردند. آری، چه جالب و زیباست حکمت و فلسفه برای کسانی که قضایا و مسایل آن را واقعا درک کنند و چه وحشت آور و موجب ترس و وحشت است، اگر نتواند قیاس های برهانی آن چنان که هست، بفهمند و از دیگر قیاس ها تمیز دهند، کوثر عزیز ما چون در قلب و جان حکمت و فلسفه را جذب کرده و به تمام معنی مسایل برای او هضم شده بود، این گونه تصمیم گرفت و چنین مدرسه ای برای حکمت و فلسفه در قم تأسیس فرمود و او کوثری بود که چه یادگار های پربها را بعد از خود برای اسلام و مسلمانان و جهان تفکر و تعقل صحیح بشری به یادگار گذاشت.

 

علامه کوثر بود در بینش فوق العاده و استثنایی در تفسیر قرآن مجید و استنتاج مفاهیم کلی و حقیقی از احکام عملی و قوانین اجتماعی و مسایل فلسفی و اخلاقی و مطالب علمی و روابط حقایق موجودات در دستگاه آفرینش و سنن انبیا و عصمت آنان وبحث ولایت و امامت و ده ها عنوان و مسأله که برخی از آن ها را کسی از گذشتگان از آیات قرآن مجید استفاده و توجه نکرده(یا به برخی توجه شده است لکن به صورت ناقص و احیانا با بیان مبتذل توضیح داده اند) که اندکی از بسیار و دانه ای از خروار به صورت نمونه و مثال می آوریم و عرض می کنم تفسیرالمیزان دایره المعارف اسلام است، که حقیقتا تحقیق کامل و شناخت شایسته ی آن سال ها وقت می خواهد، تا جمعی از دانشمندان صاحب نظر بنشینند و در ابعاد مختلف آن تحقیق و مآخذ و تألیفاتی منظم فراهم آورند و آن گاه راه آن روش باز شود. حتما خودشان مسایل و مطالب و تازه هایی خواهند افزود و چه زیبا است این کلام از گذشتگان: کم ترک الاولون للاخرین، چه بسیار فرو نهاده اند گذشتگان برای آیندگان از مطالب علمی و فنون.

 

مرحوم علامه اعلی اله مقامه، در مقدمه ی بسیار طولانی تفسیر المیزان، به قلم شریف خود به زبان عربی روش جدید و نو خویش را توضیح داده اند و اجمال مطلب آن که،  مفسران پیشین با راه های گوناگون و سلیقه های مختلف قرآن مجید را تفسیر کرده اند مثلا از طریق بحث ادبی یا تنها از راه روایات وارده در هر آیه... تا جایی که نوبت رسیده بعضی ها قرآن را از راه حروف ابجد و غیرآن تفسیر نموده اند، در صورتی که ما می دانیم و خود قرآن هم می فرماید که آن کتاب هدایت-کتاب نور- کتاب ذکر و یادآوری و نور و امثال این تعبیر درباره اش آمده است، تا می رسند به این که می گویند خدا می فرماید:«وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ تِبیاناً لِکُلِّ شَیی ءٍ». (النحل/89) حاشا و راه ندارد که قرآن مجید تبیین وتوضیح دهد همه چیز و تمام شیئی را، لکن مبین خود نباشد و چگونه ممکن است قرآن، هدایت گر و حجت و دلیل و فرقان، یعنی وسیله ی تشخیص میان حق و باطل و نور مبیّن برای همگان باشد و در تمام امور و موارد احتیاج آنان، ولی کفایت نکند آن کتاب مردم را در موارد احتیاجشان به خود آن کتاب، در صورتی که احتیاج به فهم قران مهم و بالاتر از همه نیازها است و نیز در نهج البلاغه، علی علیه السلام در توصیف قرآن می فرماید:«یَنطُق بَعضُهُ بِبَعضٍ و یَشهَدُ بَعضُهُ عَلی بَعضِهِ» که بعض و قسمتی از قرآن برای تفسیر قسمت دیگر گویا است و اجزای قرآن به هم دیگرشاهد گویا است و انصافا" در این شیوه حق مطلب را ادا فرموده، آیات قرآن مجید را با ظرافت خاصی، با دلالت و شهادت نظایر و مشابه همان آیات کریمه تفسیر کرده، نکات بسیار فراوان و حقایق طرفه و زیبایی که انسان را به اعجاب وا می دارد، بیان می دارند. مثلا، در خصوص دوستی و تولی اهل کتاب از جانب مسلمانان و مؤمنان در فصل مشبعی بحث جامع فرموده، مفاسد تولی و در نتیجه وابستگی و پیوستگی آنان را توضیح داده است و توبیخ ها و ملامت های صریح آیات قرآن را تشریح و تفسیر فرموده، بالاخره آن را گناه غیر قابل بخشش و منشأ فساد فردی و اجتماعی به حساب آورده است و از ملاحم و آینده نگری های پر ارزش قرآن مجید شمرده اند، که پس از قرن ها از نزول قرآن، مفاسد و مضرات آن در جامعه ی اسلامی و خودباختگی و از دست دادن شخصیت فردی و اجتماعی آنان و ضعف ملل و دولت های اغلب مسلمانان نتیجه همان تولی اهل کتاب و تسلط آنان بر مسلمانان که متأسفانه در زمان حال نتیجه ی آن استعمار ملل اسلامی و از دست دادن استقلال و خودباختگی دولت های ضعیف و وابستگی اقتصادی، اجتماعی صنعتی و نظامی و موارد حیاتی بسیار می باشد و بهترین دلیل بر این مطلب، دادن برنامه های همه جانبه از نظامی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و حتی دینی و دخالت در عزل و نصب مناصب حکومتی از طرف استعمارگران به ظاهر اهل کتاب در کنار و گوشه ی جهان به ممالک به اصطلاح اسلامی و دولت های اسلامی که قلم از نوشتن و توضیح آن شرم دارد. بلی، این حقیقت را قرآن مجید در آیات متعدّده،    ده ها قرن پیش بازگو فرموده، در پیش روی مسلمانان قرار داده است. لکن اکثر مفسران گذشته، اکثر آیات وارده را در مقصد و هدف واحد اجتماعی و الهی ننگریسته و آن نتیجه نهایی تولّی اهل کتاب که نکبت و انحطاط مسلمان بعد از عزت و استقلال در سایه ولایت خدا و رسول(ص) بود را مورد توجه و ارزیابی عالمانه قرار نداده اند و این گونه نگرش و نتیجه گیری عمیق روش تفسیر کوثر زمان علامه بزرگ است و برای اطلاع بیش تر به مجلد پنجم تفسیر المیزان، از صفحه 400 که از آیه ی شریفه ی:« : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. - تا اتمام چهار آیه سوره شریفه المائده، تا تفسیر و نکات برجسته مضّرات و مفاسد تولی اهل کتاب را دریابد و ببیند که خداوند متعال به برکت اسلام و اولیای اسلام، چه شخصیت و امتیاز و عزت به مسلمان داده بود که در نتیجه ذلت و خودباختگی و فاصله گرفتن از حقیقت اسلام به چه روزی گرفتار شدند.

 

یا رب ز که نالیم که از ماست که بر ماست. وا... هوالمستعان.

 

 

 

ادامه دارد....

 

 

جستجوی پیشرفته

اوقات شرعی



آمار بازدید

امروز
دیروز
بازدید این هفته
بازدید آخرین هفته
بازدید این ماه
بازدید ماه گذشته
کل بازدید
112
3101
7918
9838
38709
46115
2767409

پیش بینی بازدید امروز
264


IP شما:3.137.183.14