خاطرات مرحوم آیت اله صائنی از استاد بزرگوارشان حضرت آیت اله علامه طباطبایی(قدس سره)

(قسمت سوم- توضیحاتی در خصوص معامله،معاوضه وربا)

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ

(رجالٌ صَدَقَوا ما عاهَدُوا الله عَلَيهِ)

 مورد دیگر که آن کوثر عظیم الشأن با بصیرت و دقت مخصوص که داشت، فصل جدیدی در باب بخشی از بحث اقتصادی باز کرده، اثر بسیار بد و ایجاد انحراف را در مسیر تمرکز ثروت و عدم تعادل آن جامعه و تفسیر صحیح و مطلوب مالی در عدالت اجتماعی، در ذیل آیات شریفه 275 تا 281 از سوره بقره، در مجلد دوم عربی المیزان، زیر عنوان(بحثّ علمی) مطرح فرموده و ابتدا وارد توضیح دقیق در خصوص این که هر انسان در زندگی و حیات این جهان سعی و کوشش دارد احتیاج و نیاز خود را تأمین کرده، به واسطه تأمین مایحتاج زندگی، از قبیل: غذا و لباس و مسکن و سایر موارد احتیاج به کمال مطلوب حیات برسد.

بنابراین، هر فرد انسان خویش را مالک نتیجه ی کارو کوشش خود و نیز مالک نتیجه ی کار و عمل خود می داند و از جهت دیگر، چون یک فرد انسان قادر به تأمین تمام و همه ی مایحتاج خود نیست، چاره ندارد جز این که، تن به زندگی اجتماعی و تعاونی دهد و در نتیجه، آنچه در کار کرد و عمل خود به دست آورده است، مقدار لازم را به جهت استفاده و مصرف شخصی خویش بردارد و مازاد را به فرد دیگر، که به متاع نیازمند است بدهد و در مقابل متاع دیگری که آن فرد دارد و این شخص طالب آن است، بستاند و از این راه داد و ستد و یا معامله و معاوضه در میان افراد جامعه متداول و رایج و تدریجا مورد عمل خواهد گردید، ولی تباین امتعه و اشیای مورد حاجت از یک طرف، مثلا یک فرد احتیاج به گندم دارد، دیگری نیازمند مرکب برای سوار شدن است و سومی، محتاج به مسکن و یا لباس و هچنین. این ها با هم دیگر تباین دارند و از سوی دیگر ممکن است به بعضی از متاع ها احتیاج بسیار و شدید بوده، بر بعضی کم و ضعیف باشد. مانند: احتیاج بر غذا و احتیاج به ابزار تجمل و از جهت سوم بعضی از متاع ها ممکن است فراوان و زیاد باشند و دسترسی به آن ها سهل و آسان و بعضی ها کمیاب و دسترسی مشکل باشد و در همه این موارد معامله جنس با جنس دیگر و متاع، در مقابل متاع سخت،دچار اشکال شده، از تعادل و توازن خارج می شود و موجب اختلاف یا احیانا" باعث فساد می گردد. لذا لازم دیده اند، یا ناچار شده اند امتعه را به ارزش عرضه بدارند و با محور ارزش، معامله و معاوضه در موارد ذکر شده انجام گیرد و ارزش اولی را روی فلزات کمیاب و پردوام طلا و نقره و اگر نبود، برنز و مس و امثال آن ها قرار داده، اعتبار کردند یعنی بعضی از اشیای کمیاب و مقاوم را مانند طلا اصل قرار دادند، که امتعه و قیمت ها را به آن عرضه بدارند و همچنین در وزن ها مثلا، در اول قیراط را اصل و مقیاس معین کرده اند و به همین ترتیب، در کمیت ها برای طول متر را، برای حجم کیل را مأخذ و واحد میزان قرار دادند، تا راه و رسم معاملات سهل و آسان و باز شد و مشکلات مبادلات مالی به این طریق از میان رفت و تدریجا افراد وارد و با تجربه و اهل اطلاع برای تنظیم امور اقتصادی نقدینه های گوناگون را ارزش داده، ترویج کردند. مانند: سکه هایی از نقره و مس و برنز و اوراق مخصوص و غیره.

در طول زمان مبادله و معاوضه متاع با متاع متروک شد و بلکه هر متاعی از نظر میزان ارزش به سکه ی رایج عرضه می شد و می شود و معادل آن ارزش سکه دریافت می شود و سکه با ارزش معینی که دارد و با هر متاع مورد حاجت قابل معاوضه است و سکه و پول از جهت ارزش در افکار جامعه و بازار اقتصاد عامه مردم و رفع حوایج گوناگون همه جانبه ی اقتصادی مردم بحدی جا افتاده که افراد جامعه چنین تصور می کنند، بلکه باور دارند که احتیاج انسان را فقط پول تأمین و برطرف می کند و هر کس نقدینه و پول دارد تمام سعادت و کمال را دارد. فلذا، تمام همّت و سعی و قدرت خدادادی خود را در بدست آن می گمارندو و ذلک مَبلَغهُم مِنَ العِلمِ! برگردیم به اصل موضوع مورد بحث که عبارت بود از ، معامله و معاوضه.

در مورد معامله و معاوضه،شخص متاع را در مقابل مثل همان بفروشد. برای مدت و زمان معین و در سر مدت خریدار عین مثمن را به فروشنده تحویل دهد. این گونه، معامله در نظر عقلا دارای اعتبار و شرعا صحیح است، ولی اگر جنسی را بفروشد، به مثل خودش با مقداری زیادتی تا مدت معین مثلا یک خروار گندم را می فروشد در مقابل 120 من تا مدت 6 ماه و سر مدت 120 من گندم را فروشنده دریافت می کند آن معامله مشتمل بر ربا است و آن اضافه که فروشنده اخذ کرده ربا و حرام قطعی است و از گناهان کبیره محسوب است. پس ربا تبدیل مثل است، به مثل خودش با دریافت مقدار زیاد در موعد معین و این رقم معامله صورت نمی گیرد، مگر در موردی که خریدار بی بضاعت و مستمند باشد و در آمد وی برابری نکند، با هزینه او. مثلا فرض کنید، شخصی روزی هزار ریال در آمد دارد و هر روز 2 هزار ریال خرج ضروری داشته باشد و هزار ریال مورد احتیاج را که ندارد قرض می گیرد، که در سر موعد یک هزار و دویست ریال بپردازد. بنابراین، یک روز پس از آن قرض، دویست ریال از در آمدش را باید به طلبکار پرداخت کند، علاوه بر این اصل مبلغ که قرض کرده یعنی هزار ریال و برای بدهکار از در آمد خود می ماند، روزی هشتصد ریال، تا سر موعد و در سر موعد خواه تمام قرض خود را بپردازد یا نپردازد، ناچار همان قرض اول را دوباره دریافت کند که هم جای قرض اول خالی هست و هم روزی مثلا دویست ریال برای قرض از عوائد این شخص برای اصل و ربح قرض دوم کسر می شود و به همین منوال آن شخص روزی به خود خواهد آمد که تمام اصل سرمایه و درآمد کارش تدریجا در حساب طلبکار رباخوار ریخته، که هم رنج و مشقت کار را کشیده، هم هر چه داشته به یغما رفته و اصل مورد قرض یک هزار ریال که قرض کرده بود را هنوز هم بدهکار است و این گونه روش اقتصادی (ربا) موجب هلاکت و از هم گسیختگی امید و آسایش و آرامش فرد و جامعه خواهد بود.

از طرف دیگر کسی که ربا را می ستاند و نیرو و رمق مردم را که همان نتیجه ی کار و عمل و سعی آن ها است، به رایگان می برد و می بلعد، گرفتار تراکم ثروت و حبّ مفرط مال بوده، تمام فکر و شعور و وقت خود را در تنظیم امور مالی و زراندوزی و تجمّل در ماشین و مسکن و غذا و مسافرت های پرخرج حیرت آور و مکیدن خون افراد کم درآمد می گذراند. هوسرانی و خوش گذرانی و شهوت پرستی و... از آن اینان و در مقابل محرومیت، تهی دستی، بی سوادی با ده ها و صد ها عوارض و لوازم خانمان سوز از آن طبقات ضعیف    و محروم جامعه ی بشری می گردد و به عبارت دیگر، رباخوار به واسطه مال زیاد در اسراف و تبذیر مشغول و دست در ارضای تمایلات و غرایز طبیعی و حیوانی و فساد اخلاق خواهد زد و خود را حاکم بر عرض و نفوس و اموال مردم تهی دست قرار خواهد داد و آن قریحه ی برتری طلبی و استخدام افراد دیگر را در خود بروز و پرورش داده، بحد اعلا خواهد رساند و اگر آن تهی دستان بینوا در مقام دفاع از خود و حفظ بقا و حقوق خویش برآیند، از هیچ انتقام و فساد و ایجاد وحشت و تجاوز کوتاهی نخواهد کرد و قهرا" زندگی اجتماعی رو به انهدام نهاده، کار به هرج و مرج و فساد در زمین خواهد کشید، انسان ها هلاک و آبادی ها ویران خواهد شد و از محذورات اساسی این که ممکن است بدهکاران به حدی از فقر برسند که قادر به پرداخت اصل و فرع بدهی خود نباشند و تمام مال و ثروت طلبکار ربا خوار هیچ و پوچ باشد.

این بود نتیجه ی وجود ربا در اقتصاد جامعه و گردش آن، میان طبقه ی ثروتمند و تهی دست و اگر بررسی دقیق شود در کار تجارت که در دنیا جریان و شیوع پیدا کرده است و به نام بانکداری شهرت یافته و نام گذاری شده، که در حقیقت به ربا عمل می کند به عنوان قرض و تجارت در زیر سرپوش بانکداری، کم ترین اثر نامطلوب آن این است که، این عمل موجب می گردد بر ازدیاد و تراکم نقدینه و مالی که به عنوان سرمایه اولیه و اصلی در نظر گرفته شده بود و با گذشت زمان و گرفتن سود های متفاوت مبالغی کلان بر آن سرمایه ی اصلی افزوده می گردد و بالاخره کار به جایی می رسد که آن مرکز اصلی حاکم مطلق در اقتصاد بر یک جامعه ی کوچک یا جامعه ی بزرگ و احیانا" یک کشور و یا حاکم بر چند کشور می شود و از این مجرا مشکلات و بدبختی ها میان افراد و اشخاص پیش می آید، به جای فرد یک جامعه و ملتی استخدام شده و مسلوب الاراده می گردد و ده ها تباهی و انحطاط برای بشریت رو آور می شود، به طوری که اهل بحث از دانشمند عقیده دارند، علّت عمده ی گرایش مردم به ماتریالیسم و شیوعیّت اقتصادی (سوسیالیسم)، تمرکز ثروت و سرمایه در اختیار تعدادی از انسان های هوسران و خوشگذران و بی درد از احوال دیگران و محرومیت اکثریت قشر جامعه از زندگی متعارف و تأمین ضروریات بقای وجود سلامت است.

علاوه بر مفاسد ذکر شده بر ربا، اساسا ثروتمندان قدرتمند و رباخواران مال اندوز، به طور معمول اموالی از قبیل: جواهرات پر قیمت و آثار با ارزش، عتیقه های پربها و کتیبه های دل پسند و خود نقدینه را ذخیره نموده و حبس می کنند و از جریان افتادن آن ها در بازار اقتصاد ممانعت می ورزند و این عمل خود جرمی بزرگ و مصداق «الذّین یکنزون الدَّهَبَ و الفَّضه» است و قهرا" این روش موجب بیرون رفتن مقدار قابل توجهی از ثروت از اقتصاد در گردش جامعه و حبس شدن آن بدون دلیل عقلی در نزد شخص و یا در عصر ما در بانک ها می گردد و در نتیجه یک تعداد زیادی بیکارند و از ضروریات معاش محروم و بالاخره آن ثروت های بادآورده و هوسرانی های برخاسته از مال بی حساب از یک طرف و این فقر و محرومیّت و ذلّت و زبونی در این طرف، ده ها بلکه صدها مفاسد اجتماعی، اخلاقی، ادبی، فرهنگی، صنعتی، نظامی، سیاسی و بالاخره سقوط انسانی و عقیدتی و روحی را در بر خواهد داشت و چه زیباست، که به یک آیه از آیات کریمه ی قران مجید، درباره ی ربا اشارت کنم « فَإِن لَم تَفعَلوا فَأذَنوا بِحَربٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسولِهِۖ وَإِن تُبتُم فَلَكُم رُءوسُ أَموالِكُم لا تَظلِمونَ وَلا تُظلَمونَ ». البقره/279. که خدای متعال با صراحت با کسانی که ترک رباخواری نکنند، اعلام جنگ با خود و پیامبرش را می دارد و پیداست که خدا غالب است و باید توجه داشت که درباره هیچ معصیتی در قرآن مجید، تعبیر اعلام جنگ با بنده خدا نشده، از همین جا اهمیت نکبت ربا پیداست و این نکته ی اخیر را این جانب اضافه کردم و اساس مطالب متعلق به حضرت علامه است و ایشان در مجلد دوم عربی تفسیر المیزان، از صفحه 454، در ذیل آیات ربا تحقیقات ارزنده ای ارایه فرموده، تحریم ربا و تشدید در مقابله با ربا و بیان مفاسد آن را از ملاحم قرآن مجید شمرده اند، مسأله ای بسیار ارزشمند، که جوانان عزیز و اهل مطالعه را توصیه می کنم و درخواست دارم آن را با دقت بررسی نمایند.

ادامه دارد....

 

جستجوی پیشرفته

اوقات شرعی



آمار بازدید

امروز
دیروز
بازدید این هفته
بازدید آخرین هفته
بازدید این ماه
بازدید ماه گذشته
کل بازدید
230
1281
5359
10996
41931
41593
2724516

پیش بینی بازدید امروز
168


IP شما:18.209.209.28