اَللَّهُمَّ اغْفِرْلى الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ

دومين جمله كه آن حضرت از خداوند درخواست مى‏كند اين است: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلى الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ» پروردگارا، بعضى از گناهان هستند كه زندگى مرا به يك زندگى مصيبت بار تبديل مى‏كند. «نقمت» به معنى مصيبت است، آن گناهانى كه باعث مى‏شوند كه انسان يك زندگى شديد و يك زندگى تنگنا و يك زندگى شدّت بار و پر مصيبت داشته باشد. حضرت على(ع) مى‏گويد: خدايا، اين گونه گناهان را بر من ببخشاى. آيا اين چنين نيست؟ شما چقدر ملاحظه كرده‏ايد كه فردى مى‏گويد: آقا من ناهار مى‏خورم ولى شديداً ناراحت هستم، چرا؟ هيچ، خودم هم نمى‏دانم! مى‏گويد: درآمد و عايدات خوب دارم ولى ناراحتم، پُست اجتماعى خوبى دارم ولى هيچ آرامش ندارم! چرا؟ نمى‏دانم!

 

و يا پيش پزشك مى‏رود و مى‏گويد: آقاى دكتر شب خوابم نمى‏برد و هميشه خواب‏هاى پريشان مى‏بينم. دكتر سؤال مى‏كند، آيا عايدات مالى ندارى؟ دارم، دشمن دارى؟ خير، كم غذايى؟ خير، پس چرا ناراحتى؟ جواب مى‏دهد: مجهول است، ايكس است، اين ايكس به من اذيّت مى‏كند! اين همان معناى «تُنْزِلُ الْنِّقَم» است. بايد به آن آقا گفت، آقاى عزيز تو برو هواى نفس خودت را بكش. تو يك دشمن دارى به نام «هوى» و دوستى دارى به نام «خدا». آن دوست را از ملك جان و روح بيرون كرده‏اى و آن دشمن را جايگزين دوست كرده‏اى. اطبّا و پزشكان آن دشمن را نمى‏شناسند و طبيب‏هاى مادّى با آن دوست مأنوس نيستند. آن دوست را فقط فطرت انسانى مى‏شناسد، تو يك بار هم كه شده به سراغ فطرت خويشتن برو تا درمان دردت را در آن جا بيابى. تبعيّت از هوى و هوس خودش گناه است و باعث نقمت مى‏شود. من براى درك اين حقيقت شاهدى از جريان كربلا را يادآورى مى‏كنم شما به اين جمله‏ى حضرت زينب دقّت بكنيد، اين نه تعارف است و نه شوخى و نه دروغ. به خدا قسم اين جمله از ته دل و از عمق قلب زينب برخاسته است كه در مقابل قدرت بنى اميّه به صورت اسير ايستاده است و مأموران مسلّح اطرافش را گرفته‏اند، در حاليكه بازوانش را بسته‏اند. غذاى كافى هم نخورده، به اندازه‏ى كافى نخوابيده است، او را بر روى مركب و شترى آورده‏اند كه چندان منظّم نبوده است. اهل بيت‏اش نيز در كنارش اسيرند، سرهاى بريده‏ى شهدا در مقابل چشمانش نمايان است و بدن‏هاى شهدا در كربلا مانده‏اند. تمام اين خاطره‏هاى ناگوار در مغزش هست. من فقط يك جمله مى‏گويم، وقتى كه يزيد از آن حضرت سؤال كرد:«كَيْفَ رَأَيْتَ صُنْعَ اللَّهِ مَعَ اَخَيكِ»، زينب، تو معامله‏ى خدا را با برادرت حسين چگونه ديدى؟ تو اين جريان و اين غوغاى كربلا را چگونه توجيه مى‏كنى؟ حضرت زينب (س) در جواب گفت: «ما رَاَيْتُ اِلّا جَمِيلاً»؛ من جز زيبايى و جز خوشى و جز جمال و جز آرامش اعصاب چيز ديگرى نمى‏بينم!

 اين چه قدرت روحى است كه اين خانم دارد! گويا در باطن اين خانم هيچ نقمتى وجود ندارد. باطن حضرت زينب به جاى نقمت پر از آرامش و سكينه و اطمينان بود! مولا على(ع) نمى‏خواهد بگويد كه در عالم دنيا انسان با مشكلات روبه رو نمى‏شود، نه مسأله اين نيست. من قبلاً اين مطلب را گفته‏ام و باز مى‏گويم كه عالم طبيعت خالى از حوادث نمى‏شود و حوادث بر سر انسان مى‏آيد. ولى پيشامدها و حوادث براى انسان، غير از اين است كه زندگى انسان مصيبت بار بشود. انسان متّكى به خدا كسى است كه در ميان مصيبت، خوشحال و خندان باشد، در حالى كه با مصيبت درگير است بر مصيبت لبخند بزند. انسان متعالى كسى است كه نقمت و مصيبت اندرونى نداشته باشد، اتّكاى به خدا، اتّكاى به فطرت، اتّكاى به صراط مستقيم و اتّكاى به حقانيّت طريق داشته باشد، بطوريكه انسان را به اندازه‏اى قوى نگه دارد تا هيچ حادثه‏اى انسان را مغلوب نكند.

برای مطالعه کامل مطالب به متن کتاب شرح دعاي كميل (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود.

 

 

جستجوی پیشرفته

اوقات شرعی



آمار بازدید

امروز
دیروز
بازدید این هفته
بازدید آخرین هفته
بازدید این ماه
بازدید ماه گذشته
کل بازدید
196
1281
5325
10996
41897
41593
2724482

پیش بینی بازدید امروز
144


IP شما:3.89.116.152